سریال بانوی عمارت ، در دوره زمامداری ناصر الدین شاه، ارسلان میرزا عاشق دختری می‌شود، اما مشکل از جای شروع می‌شود که قبیله ارسلان میرزا و “فخرالزمان” در دشمنی دیرینه‌ای به سر می‌برند.
2 بار برنده جایزه و 1 بار نامزد دریافت جایزه
در سریال عقرب عاشق,بهداد می میرد، او را در سردخانه می گذارند. همه چیز برای او و اطرافیانش تمام می شود. مدتی بعد او سر حال و سر زنده در خیابان های تهران به دنبال خون می گردد، خونی برای عقرب….
سریال جیران،زنهار که طراز و طریقت گم شده و مجاز و حقیقت به هم آمیخته. سهم رعیت کابوس است و سهم سلطان تخت طاووس. کجاست تدبیر کریم‌خان که تاج شاهی پس بگیرد از ما ندانم‌کارها؟ کجاست شمشیر نادر که انتقام بکشد از ما خراب‌کارها؟ مملکت آشفته است و امیرکبیر در گور خفته است.
In the Qajar era 1852, The king of Persia, Naser al-Din Shah Qajar, falls in love with Jeyran, who loves Siavash
سریال جزیزه،جزيره جايي نيست، بهانه‌اي است براي درگيري ميان افرادي كه سرنوشت خود را در آن مي‌جويند و زمينه تلاش كساني است كه تصميم مي‌گيرند سهم بيشتري در زندگي داشته باشند. آنها برای رسیدن به جزیره دست به هر کاری می زنند.
Jazireh is not a place, it is an excuse for conflict between people who seek their destiny in it, and it is the basis for the efforts of those who decide to have a greater share in life; They do everything to reach the island
در سریال دوپینگ یک شروع ساده با حضور یک دانشمند منزوی به موضوع جالبی تبدیل می شود. این دانشمند با تولید جایگزینی برای شیر مادر، سرنوشت دو کودک را در آینده تغییر می دهد.
A simple start with the presence of a reclusive scientist becomes an interesting topic. The scientist changes the fate of two children in the future by producing alternatives to mother milk
در سریال وضعیت سفید فرزندان پیرزنی که از ترس جنگ ایران و عراق در باغ مادربزرگ برای دور هم جمع شدن مشکل دارند
Children of an old woman who have trouble getting together in the grandmother's garden for fear of Iran-Iraq war
سریال رهایم کن داستان خانواده ای را روایت می کند که رابطه آنها بر اثر تصادف تغییر می کند و سرنوشت آنها را در مسیر دیگری قرار می دهد.
البرز شمس، مقیم آلمان، برای فوت پدرش به ایران بازمی گردد، اما در ایران همه او را فرهاد بابایی صدا می کنند و هیچکس او را به یاد نمی آورد، حتی عشقش سارا.
Alborz Shams, a resident of Germany, returns to Iran for the death of his father, but in Iran everyone calls him Farhad Babaei and no one remembers him, not even his love Sara
عشق های بزرگ و عمیق همیشه دشمنان بزرگ و وحشتناکی داشته اند. کاوه و همتا رابطه عاشقانه ای را آغاز کرده اند اما مشکلات زیادی باعث می شود در این مسیر با چالش هایی روبرو شوند.
Great and deep loves have always had great and terrible enemies. Kaveh and Hamta have started a romantic relationship, but many problems cause them to face challenges along the way
1 بار برنده جایزه
امیر علیرغم قول هایی که با پسر عمویش داده، دلش را به دختر دیگری می زند. فاش شدن این عشق خانواده امیر را ناراحت کرده است.
Amir loses his heart to another girl, despite the promises he has made with his cousin. The revelation of this love has troubled Amir's family
