البرز شمس، مقیم آلمان، برای فوت پدرش به ایران بازمی گردد، اما در ایران همه او را فرهاد بابایی صدا می کنند و هیچکس او را به یاد نمی آورد، حتی عشقش سارا.
Alborz Shams, a resident of Germany, returns to Iran for the death of his father, but in Iran everyone calls him Farhad Babaei and no one remembers him, not even his love Sara