IIMDB : Ratings, Reviews, iranian films and serial

سریال قهوه ترک با چند جمله که جزو دیالوگ های سریال هستند شروع می شود: می شنوی؟ نبایدم بشنوی، چون کسی اجازه نداده که این صدا به گوشت برسه. چرا؟ چون ترجیح میدن پرنده توی قفسه بمونه تا از دیدن صورت غم انگیزش لذت ببرند. اما نه، من از این قفس بیرون میام، من هر طور که شده خودم رو نجات میدم، حتی اگه همه جلومو بگیرن از هر راهی که بشه پرواز می کنم. کلی آرزو دارم که هر شب چشمامو بستم و خوابشو دیدم باید به واقعیت خودم برسم.

در سریال کامیون صابر، وحید و اشکان سه دانشجویی هستند که به دلیل مشکلاتی توسط صاحبخانه اثاثیه‌شان به خیابان ریخته شده. نادر و دانشجوها با هم آشنا می‌شوند که این آشنایی زمینه‌ساز اتفاقات مختلفی در روند داستان می‌شود.

در سریال بوی باران،شخص ترانه به عنوان خواهر متهم اصلی (پیمان) یک پزشک جوان است که سعی در رمزگشایی از پرونده و رهایی برادر خود دارد و برای دسترسی به این هدف از دروغگویی، دزدی و مسموم کردن افراد هیچ ابایی ندارد

در سریال افرا،محمود صاحب یک کارخانه چای و برنج است و به شهرت کارخانه معروف است. با اصرار محمود، پسرش مسعود با پسر عمویش مهتاب که جراح است ازدواج می کند، اما چون مسعود به عنوان پارکبان کار می کند و ازدواجشان اجباری می شود، یکدیگر را درک نمی کنند و پس از 5 سال ازدواج تصمیم به طلاق می گیرند. از طرفی پیمان آبگوشت وحید...

Mahmoud owns a tea and rice factory and is famous for the reputation of the factory. with Mahmoud's insistence, his son, Massoud marries his cousin Mahtab, who is a surgeon, but because Massoud works as a Park Ranger and their marriage is forced, they do not understand each other and decide to divorce after 5 years of marriage. on the other hand, Peyman, Vahid's broth

داستان سریال حوالی پاییز سفر دو پسر یک خانواده به حج و گوشه ای از درد و رنج خانواده شهدای منا را درحج خونین سال 94 را به تصویر می‌کشد

داستان مجموعهٔ همسران راجع به دو زوج است که در یک آپارتمان با هم همسایه هستند. کمال ومهین یکی از دو زوج هستند که سن بیشتری دارند. علی و مریم یک زوج دیگر هستند که...

داستان درباره پدری میانسال به نام اسدالله است. او معتقد است که پسرانش باید پس از ازدواج در خانه او زندگی کنند، اما در مورد دخترانش همین روند را دنبال نکرده است...

The story is about a middle aged father, Asadullah. He believes his sons should live in his home after marriage however he hasn't followed the same trend when it comes to his daughters

با آمدن خانواده آقا حنایی و گل بغلی خانم به همراه دو فرزندشان، آرامش خانه مادربزرگ مخمل (گربه مادربزرگ) به هم می خورد...

With the arrival of the family of Agha Hanaei and Gol Baghali Khanum with their two children, the peace of the grandmother's house for makhmal (grandmother's cat) is disturbed

داستان درام، عشق و جنایت در میان اقوام، همه از طریق یک شرکت هلدینگ بزرگ به هم مرتبط هستند.

Story of drama, love, and crime among relatives all connected through a huge holding company

بهمن مردانی پس از 30 سال به ایران برمی‌گردد تا از معمایی که باعث ترک کشورش شده است مطلع شود.

Bahman Mardani after, 30 years, turns back to Iran to find out about a puzzle that made him left his country.