IIMDB : Ratings, Reviews, iranian films and serial

فضلی (سعید آقاخانی) پس از سال‌ها حبس به آغوش خانواده بازگشته است. او سعی می کند همه اعضای خانواده اش را در خانه والدین جمع کند اما در این راه مشکلات و داستان های زیادی دارد...

Fazli (Saeid Aghakhani) is back to his family after so many years in jail. He tries to gather all his family members in the parental house but in this way he has lots of troubles and stories

زندگی یک مرد نابینا با ورود زنی سرگردان به زندگی او شروع به فروپاشی می کند.

The life of a blind man starts to fall apart when a wandering woman enters his life

مبارزه یک ایستگاه رادیویی محلی در آبادان در التماس حمله عراق به ایران. گروهی از جوانان در زیر گلوله باران و بمباران نیروهای صدام تلاش می کنند ایستگاه را زنده نگه دارند و مردم را امیدوار کنند.

The struggle of a local radio station in Abadan in the begging of the Iraq invasion against Iran. A group of youngsters try to keep the station live and give the people hope under the shelling and bombarding by Saddam's forces

گذشته، آرام نیست. هر آنه که از گذشته باز می‌گردد، تنها به یاد نمی‌آید، بلکه گاهی به شیوه تکان‌دهنده ای تجربه می‌شود.

زوج جوانی در تعطیلات با دوستان خود به ویلا می روند. اما دوست دیگری وجود دارد که باعث می شود شوهر مشکوک شود و رازهای زیادی فاش شود که تنش را در بین دوستان قدیمی افزایش می دهد.

A young couple go to a villa with their friends on a holiday. But another friend is there which makes the husband to become suspicious and many secrets revealed which rise tension among old friends

روشن، مرد میانسالی که عاشق بازیگری است، نمی تواند خانه اش را بگیرد و در آستانه فروپاشی همه چیز تصمیم می گیرد نقش خود را بازی کند.

Roshan, the middle-aged man who loves acting, can't take his house and decides to play his role on the eve of the collapse of everything

برای حمایت از خانواده خود حاضرید چه کاری انجام دهید؟ اگر دیگر عضوی از خانواده نیستید، آیا کار درستی انجام می دهید یا منتظر نابودی آنها هستید؟

What are you willing to do to support your family? If you are no longer a member of the family, do you do the right thing or wait for them to be destroyed

فیلم شیشلیک در مورد فردی است که در  شهر کوچکی در حاشیه تهران تحت تاثیر شرایط خاصی که رئیس یک کارخانه بر او تحمیل کرده است. قیام کرده است. او به دنبال رهایی خانواده اش است

A resident of a small town on the outskirts of Tehran, under the influence of special conditions imposed on him by the head of a factory. Has revolted. He seeks the liberation of his family

البرز شمس، مقیم آلمان، برای فوت پدرش به ایران بازمی گردد، اما در ایران همه او را فرهاد بابایی صدا می کنند و هیچکس او را به یاد نمی آورد، حتی عشقش سارا.

Alborz Shams, a resident of Germany, returns to Iran for the death of his father, but in Iran everyone calls him Farhad Babaei and no one remembers him, not even his love Sara

درفیلم تفریق وقتی فرزانه  مردی را در اتوبوس شهری می بیند که شباهت زیادی به شوهرش، جلال دارد، او را تا ساختمانی ناآشنا تعقیب می‌کند. در آنجا، او می بیند که ساکنان به او سلام می کنند که گویی او را می شناسند و از خیابان تماشا می کند که او وارد آپارتمانی می شود تا با زن دیگری ملاقات کند.