سریال سال خوش (مجموعه نمایش تلویزیونی)
سال خوش یک مجموعه تلویزیونی ایرانی محصول سال ۱۳۷۴ به کارگردانی و تهیهکنندگی مهران مدیری و نویسندگی رضا عطاران است که در نوروز ۱۳۷۴ و پس از مجموعهٔ ساعت خوش از شبکه دو سیما پخش شد.
- هر قسمت در حدود 55 دقیقه
-
-
-
-

سال خوش یک مجموعه تلویزیونی ایرانی محصول سال ۱۳۷۴ به کارگردانی و تهیهکنندگی مهران مدیری و نویسندگی رضا عطاران است که در نوروز ۱۳۷۴ و پس از مجموعهٔ ساعت خوش از شبکه دو سیما پخش شد.
سروان پوريا فرمانده يك پاسگاه ساحلي است. او در آستانه ازدواج و آغاز زندگي مشترك با يك مسئله جنايي درگير مي شود. يك از همكارانش به قتل مي رسد. او با تلاش و همفكري همسرش موفق به كشف راز اين جنايت مي شود ولي ضمن پيگيري راز بزرگتري را در مقابل خود مي بيند...
Pourya is a police officer who is about to get marry. But he faces a challenge when one of his friends get killed and he has to discover the secret behind that
2 بار برنده جایزه
حمید و اکبر، دو جوانی که در یک عکاسی کار میکنند، پس از مرگ صاحب مغازه نگران فروخته شدن مغازه توسط همسر او نرگس میشوند. آن دو در مقابل پیشنهاد خرید مغازه از سوی نرگس پولی ندارند و به همین دلیل وقتی شایعه ازدواج نرگس با خواروبار فروش محله را میشنوند، هر دو به فکر ازدواج با او می افتند…
Akbar and Hamid work in a photography workshop. After the owner passes away, his daughter wants to sell the shop. She gives Akbar and Hamid, who are willing to buy it, a six-month deadline to provide the money. They decide to go t...
وحید در حال ساختن یک فیلم جنگی است. او از علی دوست آهنگسازش دعوت کرده تا با دیدن قسمتهایی از فیلم که آماده شده، آهنگی بسازد اما علی نمیتواند با فیلم ارتباط درستی پیدا کند. علی به قصد آشنایی با فیلم به همراه وحید به محل فیلمبرداری میرود اما ناگهان هر دو با رفتن به یکی از خاکریزهای ساختهشده، خود را در قلب سنگرهای واقعی جبهه، در منطقه چذابه مییابند. وحید از این حضور خشنود است اما علی از بودن در این منطقه با خطرهای زیادش راضی نیست و طاقت دیدن صحنههای واقعی جنگ و کشته شدن جوانان را ندارد
Vahid is making a movie about the war. He invites a musician friend of himself Ali to compose a theme music for this film. But Ali can not make his mind. So they go to visit the real places of shooting of the film in Chazabeh. The...
در سریال خانه سبز,یک خانواده معمولی ایرانی که در تهران زندگی میکنند، به شیوههای دراماتیک و عاشقانه خود با اتفاقات عادی و خارقالعاده زندگی برخورد میکنند و اصرار به سبز بودن و بازی کردن در مبارزات روزمرهشان دارند.
A typical Iranian family living in Tehran during the 90's dealing with ordinary and extraordinary events of life in their own dramatic, romantic ways insisting on being and acting "green" in their daily struggles
فیلم بوی پیراهن یوسف داستان دایی غفور راننده یک تاکسی فرودگاه، است با وجود همه مدارکی که ثابت می کند پسرش یوسف در جنگ شهید شده، هنوز فکر می کند که او زنده است و حرف هیچکس را قبول نمی کند. او همیشه منتظر است پسرش بازگردد. دایی غفور در فرودگاه با دختر جوانی به نام شیرین آشنا می شود که....
Ghafoor is a Taxi Driver whose son is saying to be killed during war but he is refusing to believe it. Although all the evidences proves that his son is dead and everyone believe so, he still is waiting for his beloved son Yousef....
در فیلم فاتح,دکتر شفق که از عوامل توطئه برای براندازی نظام ایران و همینطور سرکردهٔ جاعلان اسکناس در ایران است، قصد دارد با کمک برادرش خشایار شفق عملیات گستردهای را در ایران آغاز کنند و…
در فیلم برج مینو,مینو که به تازگی با موسی ازدواج کرده در حال جابجا کردن جهیزیه خود در خانه جدید است. موسی طی نامه ای باخبر می شود که باید دکل ققنوس در جزیرهٔ مینو را جمع کنند، اما موسی حاضر نیست این کار را بکند ومیخواهد حالا که جنگ تمام شده او به خاطراتش برنگردد.
Minoo who is married to Moosa recently, is moving to the new house. But Moosa receive a letter in which he being told to get back to the Minoo Island (a border island between Iran and Iraq), to dispatch a watch tower there from th...
فیلم اعاده امنیت، درباره سید احمد نصر است که چاپخانه دارد و به خاطر چاپ و پخش اعلامیه غیر مجاز، در مقابل چشمان تنها دخترش ترور میشود. برادر او به همراه یکی از دوستانش برای یافتن عامل ترور به کمک برادرزادهاش میآید اما جست و جوها آن ها را به مقامات عالی کشوری میرساند، کسانی که قدرت در دست آن هاست.
در فیلم هفت گذرگاه,حیدر رزمندهای که مجروح شده به خانه بازمیگردد، اما در همان زمان در بمباران شهر توسط دشمن کشته میشود. امیر که همسر خواهر حیدر و شاهد به کشته شدن او است با خود عهد میبندد راه حیدر را ادامه دهد، به همین خاطر راهی جبهه میشود و نزد فرماندهٔ حیدر رفته و درخواست میکند تا در کنار همرزمان او باشد. فرمانده آیت موافقت میکند و امیر...