IIMDB : Ratings, Reviews, iranian films and serial

دانش در آرایشگاه کار می کند و آرزو دارد بازیگر شود. مانفرد ماموری است که اگر دانش را به اندازه کافی موهای بلند جمع کند تا از آن به عنوان کلاه گیس استفاده شود، کارگردان مشهوری را به او معرفی می کند. در همان زمان یک سری قتل ها باعث شده است ...

Danesh works in a barbershop and dreams about becoming an actor. Manfered is an agent who would introduce Danesh to a famous director if he collects enough long hairs to be used as wigs. At the same time a series of murders have w

یک شورلت ایمپالا نارنجی رنگ از طریق یک قبرستان به سمت یک کشتی غرق شده در وسط یک منظره بیابانی حرکت می کند. بیست و دوم دی ماه سال 65 است. روز قبل، نخست وزیر ایران در مقابل ساختمان مجلس تیراندازی شد.

An orange Chevrolet Impala drives across a cemetery towards an abandoned shipwreck in the middle of a desert landscape. It is the 22nd of January, 1965. The day before, the Iranian prime minister was shot dead in front of the parliament building

یک زوج ایرانی اهل شهر دور یک منطقه کوهستانی دورافتاده رانندگی می کنند. آنها کیسه های پول را به روستاییان فقیر می دهند در ازای انجام درخواست های غیرعادی این زوج از ...

An Iranian couple from the city drive around a remote mountainous region. They hand out bags of money to poor villagers in return for them carrying out unusual requests the couple make of the

کارگردانان ایرانی توسط یک قاتل سریالی ناشناس سلاخی می‌شوند و حسن کسمایی، کارگردانی که در لیست سیاه قرار گرفته است، تنها در مورد یک چیز کنجکاو است: چرا قاتل دنبال او نیست؟

Iranian directors are getting slaughtered by an unknown serial killer and a blacklisted director, Hasan Kasmai, is curious about only one thing: Why isn't the killer after him

از شانس پدر ایرانی برای یافتن پول برای درمان دخترانش در بیمارستان هر کاری می کند - حتی خودش را بفروشد.

A down on his luck Iranian father will do anything to find the money for his daughters hospital treatment - even sell himself

درباره زنی است که در خیابان های تهران به دنبال شوهرش می گردد.

It's about a woman who is looking for her husband in Tehran's streets

به گفته پلیس، پدر نگار خودکشی کرد. نگار با داشتن زندگی شادی گمان می کند که مرگ او آنطور که به نظر می رسد اتفاق نیفتاده است. او شروع به کشف حقیقت از طریق یک تحقیق غیر متعارف می کند.

According to the police, Negar's father committed suicide. Having had a happy life, Negar suspects that his death has not happened the way it seems. She starts unfolding the truth through an unconventional investigation

عمیق ترین دریاچه آب سرد دنیا در شهر رامیان است و بر اساس داستانی همه جوانان شهر برای مرد شدن باید از آبشار بالا بروند و به داخل این دریاچه بپرند. و با دست و پنجه نرم کردن راه درست به آرامش می رسند و خارج می شوند.

World's deepest cold water lake is in the city of "Ramyan", and based on a story, all the youth of the city need to climb the waterfall and jump into this lake in order to become a Man. And by floundering the right way they reach peace of mind and get out

یک مادر سالخورده سعی می کند خانواده اش را کنار هم نگه دارد. همه خانواده برای شب تولد مادر در خانه والدین خود جمع شده بودند، اما شب دیدار خانواده به دلیل از دست دادن چیزی به یک فاجعه تبدیل می شود.

An aged mother is trying to keep her family together. The whole family gathered on their parental house for mother's birthday night but the family reunion night turns into a catastrophe due to the losing of something

چهار داستان که انواعی از مضامین حیاتی قدرت اخلاقی و مجازات اعدام هستند و می پرسند که آزادی فردی تا چه حد می تواند تحت یک رژیم استبدادی و تهدیدهای به ظاهر اجتناب ناپذیر آن بیان شود.

The four stories that are variations on the crucial themes of moral strength and the death penalty that ask to what extent individual freedom can be expressed under a despotic regime and its seemingly inescapable threats