IIMDB : Ratings, Reviews, iranian films and serial

رئالیتی شو ارتش سری، یک بازی گروهی استدلالی و استنتاجی است که داستان آن الهام گرفته شده از سریال پر طرفدار ارتش سری است، با موضوع وقایع جنگ جهانی دوم: نبردی میان پارتیزان‌ها و ارتش آلمان نازی برای نجات خلبان ها میباشد.

رئالیتی شو پدرخوانده،مافیا یک بازی نقش حزبی است که حول مفهوم رویارویی بین اقلیت سازمان‌یافته ("مافیا") و اکثریت سازمان‌یافته ("شهروندان") ایجاد شده است. در هر قسمت از این مجموعه، 11 شرکت کننده از افراد مشهور برای بازی دعوت می شوند.

Mafia is a party role game created around the concept of confrontation between organized minority ("mafia") and disorganized majority ("citizens"). In each episode of this series, 11 participants from celebrities are invited to play

«کافه ترانزیت» بیوه‌ای مستقل را به تصویر می‌کشد که از سنت‌ها برای اداره کافه توقف کامیون شوهر مرده‌اش استفاده می‌کند.

"Cafe Transit" depicts an independent-minded widow who bucks tradition to run her dead husband's truck stop café

داستان فیلم زندان زنان که 18 سال در یک زندان زنان ایران به طول می‌انجامد، دو زن را دنبال می‌کند: زندانبان جدید، مسلمانی سرسخت و مومن که در جبهه عراق خدمت کرده است، و ماما جوانی به نام میترا که در حال گذراندن دوران محکومیت خود به جرم قتل است. شوهر بدسرپرست مادرش در سال‌های اولیه، میترا بارها مجازات می‌شود زیرا نگهبان می‌خواهد او را بشکند. این شامل ...

Spanning 18 years in an Iranian women's prison, this follows two women: the new prison warden, a tough as nails devout Muslim who has served in the army on the Iraqi front, and a young midwife, Mitra, who is serving her sentence for killing her mother's abusive husband. In the early years, Mitra is repeatedly punished as the warden tries to break her. This includes pu

در فیلم فصل پنجم مبارزه برای قدرت در یک روستای منزوی. دو خانواده برای مدت طولانی با هم دشمن بوده اند که حتی دلیل آن را به خاطر نمی آورند. تنها امید برای صلح بین خانواده های متخاصم با شکسته شدن توافق نامه ازدواج از بین می رود. چند روز بعد داماد کرامت با یک مینی بوس کاملا نو برمی گردد. اما رقابت شدیدی برای مسافران در می گیرد که عروس، مهربان ...

The fight for power in an isolated village. Two families have been enemies for so long they cannot even remember why. The only hope for peace between the feuding families is lost when an arranged marriage agreement is broken. Some days later, the groom, Karamat, returns with a brand new minibus. But a fierce competition for passengers break out when the bride, Mehrban

داستان سریال ورثه آقای نیکبخت ماجراهایی است که در پی یک ارثیه که قرار است از آقای نیکبخت به وراثش برسد اتفاق می‌افتد اما در این بین اتفاقات زیادی رخ می‌دهد

در فیلم عروس آتش احلام که در دانشکده پزشکی می خواند، عاشق دکتر پرویز است و می خواهد با او ازدواج کند. اما طبق قوانین و سنت های قبیله اش باید با پسر عمویش فرهان ازدواج کند. او تصمیم می گیرد با خانواده اش روبرو شود و راه حلی بیابد.

Ahlam who is studying medicine in the college is in love with Dr. Parviz and wants to marry him. But according to her tribe's laws and traditions she must marry her cousin Farhan. She decides to face her family and find a solution

در فیلم روبان قرمز،محبوب دختر تنها و جنگ زده اهل جنوب که خانواده اش را در جنگ از دست داده، پس از مدتی به خانه پدری اش بازمی‌گردد تا آنجا زندگی کند؛ اما آنجا را ویرانه ای می‌بیند که با روبان‌های قرمز تقسیم‌بندی شده و مردی به نام داوود آنجا زندگی می‌کند و از پایان جنگ تا آن زمان به پاکسازی منطقه پرداخته و مین‌ها را خنثی کرده‌است.

A man and a woman fight over the rights to a property

فیلم نفس درباره یک خانواده ایرانی است که در ایران زندگی می کنند. داستان بهار را روایت می کند که در دهه 70 با پدرش، غفور و مادربزرگش زندگی می کند. او در دنیای کودکانه و سورئال خود زندگی می کند که پر از رویاها و خیالات آنهاست.

Breath is about an Iranian family who lives in Iran. It tells the story of Bahar, who is living with her father, Ghafour and Grandmother during the 70s.She is living in her childish and surreal world, filled with their dreams and fantasies

در فیلم اشیا از آنچه در آینه می بینید به شما نزدیکترند، لیلا دختر جوان استانی به تازگی ازدواج کرده و اکنون ساکن تهران است. او و همسرش مستأجر یک جفت بانوی شیرین و پیر به نام های اتی و عزیز هستند. لیلا در مسائل زندگی روزمره و رابطه اش با همسرش با همان مشغله ها و دغدغه های زنانه سر و کار دارد... تا اینکه یک مهمانی پایه های او را می لرزاند و زندگی ساده اش را تغییر می دهد...

Leila, a young provincial girl, has recently married and now lives in Tehran. She and her husband are tenants to a pair of sweet, old ladies named Eti and Aziz. In matters of daily life and her relationship with her husband, Leila deals with all the same feminine preoccupations and concerns... until the event of a party shakes her foundations and turns her simple life