IIMDB : Ratings, Reviews, iranian films and serial

در سریال برف بی صدا می بارد,اگر بمانی، غزل غزل ترانه لبخند به پایت می‌ریزم. پرده حسرت از دلت بر می‌کنم. برف بی‌صدا می‌بارد، دردانه من. بمان تا رسم پذیرایی از تقدیر را به‌جا آوریم..

If you stay, I will smile at your feet. I will remove the veil of regret from your heart, the snow is falling silently. My dear, stay until we fulfill the ritual of reception of appreciation

در فیلم آقای الف,امیر ادیب تاجر جوان ایرانی در حالی که قرار است در مزایده بزرگ بورس شرکت کند، با شخصی روبرو میشود که به او می گوید تا دو هفته دیگر خواهد مرد...

It is the story of last days of life of a young engineer who knows the time of his death exactly

داستان فیلم رویای کاغذی در مورد یاسی دختر جوانی است که در یک کارگاه خیاطی کار می‌کند، که با زال جوانی آشنا می‌شود. او پیجی در اینستاگرام برای زال راه‌اندازی می‌کند و در کوتاه زمانی، مخاطبین بسیاری پیج را فالو می‌کنند. یاسی که به درآمد زایی از پیج فکر می‌کند، پست و استوری‌هایی با موضوع کاندیداتوری زال در انتخابات ریاست جمهوری بارگذاری می‌کند. این در حالی‌ست که زال جوان علیرغم مخالفت با یاسی، عاشق او شده است.

story of the movie is about a young Albino Boy who has been out of public because of him being an Albino,a Young girl takes advantage of his pure heart and makes him a social media influencer meanwhile The Young Albino Boy falls i...

فیلم پریناز داستان دختر جوانی به نام پریناز را روایت می‌کند که پس از مرگ مادرش، باید به تنهایی با مشکلات زندگی روبرو شود. او تصمیم می‌گیرد به خاله‌اش مراجعه کند، اما به غیر از انتظار، خاله به پذیرش او امتناع می‌کند. با این حال، پریناز نمی‌گذارد که این موانع او را متوقف کنند و به شجاعت و اراده خود، تصمیم می‌گیرد با خاله‌اش زندگی کند. از اینجا به بعد، او وارد ماجراهایی می‌شود که احساسات، چالش‌ها و آموزه‌های جدیدی را برایش به ارمغان می‌آورد.

Parinaaz's mother dies in an accident. The only relative to take care of Parinaaz is an aunt who despises her. Their relationship is to be challenged through different unnatural events

سریال از یادها رفته,درباره زندگی یک پزشک زن ایرانی در سال ۱۳۱۹ به نام فروغ است که در فرانسه درس خوانده و به دلیل شناخت نداشتن از وضعیت کشور و آداب رسوم آن، دچار بحران شدیدی می‌شود اما با کشف حقیقت سنت‌ها و رفتارها به آرامش و زندگی مشترک می‌رسد.

A stubborn noble boy is in love with his sister's abigail. The story happens a few years after unveiling rule in Iran 1940s

سریال مستوران برگرفته از قصه‌های کهن ایرانی می‌باشد و روایتگر ماجراهایی جذاب در زمان صفویان و غزنویان است. روایت قصه این سریال راجع به پسر خانواده لیس به نام لطفعلی هست که با نقشه شوم یک زن حسود، ربوده می شود و…

The series narrates fascinating adventures and a combination of ancient Iranian stories such as "One Thousand and One Nights," "Kashkoul," "Golestan" and "Shahnameh", which took place in a city called "Mastooran" 500 years ago in ...

سریال تاریکی شب روشنایی روز,در دو برهه زمانی گذشته و حال اتفاق می‌افتد و روایتی از زندگی بهنام طریقت است که جریان روزمره حیاتش از مدار عادی خارج می‌شود. او مجبور است جواب چرایی مشکلات امروزش را در گذشته پیدا کند. بهنام طریقت به همراه همسرش در گذشته دانشجوی پزشکی بودند که فعالیت سیاسی هم داشتند…

While Behnam Tarighat confronts new difficulties in his life, he starts remembering his lost love

در فیلم آسمان زرد کم عمق,مهران و غزل زوجی جوان هستند که به تازگی به عمارتی قدیمی نقل مکان کرده‌اند. تصادف دوست مهران با ماشینی که از او قرض کرده و سپس متواری شدن او، زندگی مهران و غزل را تحت تاثیر قرار می‌دهد...

Ghazal suffers her parent's recent death. She was in the car when the accident happened. Now her fiance is the only one left for her, but he can't trust Ghazal's mental health

فیلم لارو درباره یکی از افسران امنیت اقتصادی با نفوذ در قالب پوششی، موفق به کشف یکی از پرونده‌های بزرگ فساد اقتصادی می‌شود.

The police are facing difficulties and obstacles in arresting one of the leaders of the big drug gangs and dismantling it. To destroy the distribution and transit network of drugs, the blood of innocent people is often shed

در فیلم خانه ماهرخ,ماهرخ که مشغول بازی در اولین فیلمش است، وارد خانه می‌شود و توسط همسرش کیوان و دوستان مشترک‌شان، به مناسبت تولدش غافلگیر می‌شود. حجم برف شادی روی سر و هیکل ماهرخ بیش‌ازحد است، کیوان به او نزدیک می‌شود و همین که برای روشن کردن شمع روی کیک فندک می‌زند، ماهرخ آتش می‌گیرد. کیوان به اتهام به آتش کشیدن ماهرخ، دادگاهی می‌شود و شبهات و سوالات متعددی مطرح می‌شود. ظاهرا کیوان به دلیل حسادت یا مخالفتش با ماهرخ برای بازی در فیلم چنین بلایی را سرش آورده است.