IIMDB : Ratings, Reviews, iranian films and serial

رسول دوست عزیز و رفیق قدیمی میکائیل به اشتباه قربانی توطئه اشرار می‌شود. میکائیل که پلیس سختکوش و پرتلاشی است، برای استقرار نظم و آرامش بیشتر عزم خود را جزم می‌کند و با تکیه بر حمایت های مردم، دل به دریا می زند و…

دو پسرعمو به نام های امیل و اشل می خواهند با آنائل، دختر زیبای قبیله، ازدواج کنند. اما قتلی که رخ می دهد باعث به هم خوردن آرامش قبایل یهودی آن ها می شود. داستان این فیلم الهام گرفته از داستان معروف گاو قربانی حضرت موسی است.

موضوع داستان این سریال درباره مسایل اجتماعی بحث‌ برانگیز و یک درام سیاسی است که به مفاسد اقتصادی می‌ پردازد.

This series, which is broadcast on radio and television, is the story of a big embezzler and a judge and his son and the adventures that happen between them. The reason for paying attention to this series is the acting of Hamid Se...

داستان فیلم به گونه ای است که در آن از کودک پنج ساله تا پیرمرد صد ساله نقش آفرینی دارند و در طول قصه ماجراهای جذابی را رقم می زنند.

نیما دادگر و همسر جوانش غزل در حال بازی در یک فیلم هستند. تلفن های مشکوک زیادی باعث ناراحتی نیما و غزل می شود. مزاحم به نیما می گوید که او قاتل همسر سابق نیما است.

An unknown woman disturbs the marriage of a cinema superstar

داستان مهتاب دختر دانشجویی است که قرار است با دانیال همکلاسی خود ازدواج کند. او ماجرا را به مادرش می گوید و از او می خواهد که جریان را به پدرش اطلاع دهد. دانیال از دانشجویان معترض به جداسازی دختران از پسران در دانشگاه است.

Daniel who is from the south of Iran is studying in Tehran university. His classmate Mahtab is in love with him and they want to get marry. She tells her mother to tell the father that Daniel wants to come propose for her. But Dan...

داستان این فیلم تخیلات یک بیمار روانی در تیمارستان است که نسبت به پزشک خود، دکتر کالیگاری، بدبین است و او را جادوگر و توطئه‌گر می‌داند، و روایت می‌کند که چگونه کالیگاری و دستیارش، سزار، در پی کشتن مردم شهر و خود او و نامزدش بوده‌اند. اما سرانجام معلوم می‌شود که راوی داستان نیز خود یک روانپریش است و کالیگاری، گرچه رئیس این تیمارستان است، خود جز دیوانه‌ای جنایتکار نیست.

روایتگر قصه جوانی شهرستانی به نام فؤاد است که برای کار به تهران می‌آید. او در ایستگاه راه آهن با دختری به نام الهام آشنا می‌شود و...

پسری که سال‌ها از پدرش بی خبر است، به یکباره متوجه می‌شود پدرش از مسئولین بالا رتبه است و تصمیم می‌گیرد وارد زندگی یقه سفیدها شود…

A boy who has been unaware of his father for years, suddenly realizes that his father is a high-ranking official and decides to enter the white-collar life

«گوزنِ قرمز از پشتِ صخرهٔ یخ زده، نگاهی به مردِ شکارچی که سیگاری دود می کند می اندازد. گرگ، مچاله از سرما سرفه ای می کند. گوزنِ قرمز: می خواد چی کار کنه؟ گرگ: نمیدونه می خواد چی کار کنه. گوزنِ قرمز: اینا که نمی دونن می خوان چی کار کنن خطرناک ترن… من برمی گردم!»

In a hotel in the middle of snow and blizzard a murder happens. Meanwhile all the residents of the hotel are accused of murder and have to prove that they are innocent.