فیلم گوشه
در این فیلم پسر جوانی است به نام امیر در ابتدای فیلم در برابر دوربین فیلمبرداری نشسته و سعی میکند به روایت آنچه بپردازد که حین یک شب تا صبح بر سر او و سه نفر از دوستانش آمده است....
- 75دقیقه
-
-
-
-
در این فیلم پسر جوانی است به نام امیر در ابتدای فیلم در برابر دوربین فیلمبرداری نشسته و سعی میکند به روایت آنچه بپردازد که حین یک شب تا صبح بر سر او و سه نفر از دوستانش آمده است....
سه مرد جوان به ملاقات یکی از آشنایان قدیمی می روند. وقتی پیرمرد متقاعد میشود که قصد سرقت از او را دارند، اسلحهای را برمیدارد و با پلیس تماس میگیردو...
Three bored men pay a visit to an older acquaintance. When the old man becomes convinced they are about to rob him, he pulls a gun and calls the police
1 بار برنده جایزه و 3 بار نامزد دریافت جایزه
داستان این فیلم درباره قاتل زنجیرهای است که مقتولان را توسط مقتولان به قتل میرساند.
The serial killer intends slaughter so much that the blood spills over the ditches of the city. To reach this target, he designs a plan in which victims kill victims. The plan carried out and the stream of blood gradually fills th...
4 بار برنده جایزه و 7 بار نامزد دریافت جایزه
سریالی که یک مسابقه اصیل ایرانی را به نمایش می گذارد که در آن بازیکنان باید با توجه به مهارت خود توپ فلزی را از دستان رقیب خود بگیرند.
Series that shows an authentic Iranian competition, in which the players have to take the metal ball from the hands of their rivals according to their skills
1 بار برنده جایزه
عظیم (محسن تنابنده) که یک پناهنده افغان است که در شهرداری تهران مشغول به کار است تا بتواند به خانواده مادر و برادرش فاروق (مجتبی پیرزاده) کمک کند تا قاچاقی به آلمان بروند. اما در لحظه آخر فاروق از بردن مادرشان منصرف میشود و عظیم نیز متوجه میشود مادرشان نیازمند عمل پیوند است. عظیم باید بین جان خودش و مادرش انتخاب کند…
Azim, an afghan refugee, who works at the municipality at night, lives in Tehran along with his family. Being the head of entire family and as the eldest brother, he arranges for his brother Faroogh, and his family along with thei...
5 بار برنده جایزه و 2 بار نامزد دریافت جایزه
سایه بان قصه زندگی امروز ما و شماست. دو رفیق که در منطقه ای کارگرنشین بزرگ شده اند، تا پای جان تلاش می کنند تا با امید چراغ خانه های شان را روشن نگه دارند. ایستاده اند در مواجهه با سرنوشت سرکش. عشق و ایمان، خون می دود در رگ هایشان تا از پا نیفتند و دلخوش بمانند به رحمت خدا و فرداهای بهتر؛ اما زخمی در راه است؛ زخمی که سنگ محکیست برای رفاقت دیرینه شان…
2 بار نامزد دریافت جایزه
وحید در حال ساختن یک فیلم جنگی است. او از علی دوست آهنگسازش دعوت کرده تا با دیدن قسمتهایی از فیلم که آماده شده، آهنگی بسازد اما علی نمیتواند با فیلم ارتباط درستی پیدا کند. علی به قصد آشنایی با فیلم به همراه وحید به محل فیلمبرداری میرود اما ناگهان هر دو با رفتن به یکی از خاکریزهای ساختهشده، خود را در قلب سنگرهای واقعی جبهه، در منطقه چذابه مییابند. وحید از این حضور خشنود است اما علی از بودن در این منطقه با خطرهای زیادش راضی نیست و طاقت دیدن صحنههای واقعی جنگ و کشته شدن جوانان را ندارد
Vahid is making a movie about the war. He invites a musician friend of himself Ali to compose a theme music for this film. But Ali can not make his mind. So they go to visit the real places of shooting of the film in Chazabeh. The...
روایتی از دوران دفاع مقدس است که یک عملیات غواصی برای انهدام سکوی الامیه را به تصویر میکشد. دو رزمنده راهی محل انجام عملیات میشوند اما دشمن آنها را محاصره میکند و اتفاقات پیشبینی نشدهای در انتظار آنهاست.
A group of Iranian divers are equipped to destroy the Al-Umayya platform. Nosrat goes on a mission to identify and photograph the pier alone. Ahmed, who knows that Nosrat is ill, follows him. They are surrounded by the enemy
نیروهای ایرانی در محاصره ارتش دشمن قرار می گیرند، ارتباط آن ها با قرارگاه مرکزی قطع می شود. از گردان 4 نفر انتخاب می شوند تا به قرارگاه بروند و درخواست کمک کنند. از میان آن ها فقط یک نفر زنده می ماند...
During Iran-Iraq war a group of Iranian soldiers are surrounded by Iraqi army. Four soldiers are chose to go get help but only one manages to make it through enemy lines
2 بار برنده جایزه و 2 بار نامزد دریافت جایزه
جناب آقای ملاقلیپور نخستین بار با تولید فیلم نینوا، اولین تجربه خود را در قامت كارگردان آثار سینمایی در میان هنرمندان سینماگر كشورمان برداشت
رزمنده نوجوانی به نام ابوالفضل ، مأمور می شود تا مجروحی را به پشت جبهه برساند. او در مسیر خود با غلام حسین، که راننده لودر بوده و در جبهه بر اثر ترکش انفجار نابینا شده است، آشنا می شود. غلام حسین همسر و فرزندش را در روزهای انقلاب از دست داده است. آن ها در بین راه با عده ای سرباز عراقی درگیر می شوند......