سریال حکایت های کمال (مجموعه نمایش تلویزیونی)
درباره پسربچه ای به نام کمال است که خاطراتش در دهه 40 روایت میشود. این مجموعه قرار است پیامهای اخلاقی مثل احساس مسئولیت را به کودکان و نوجوانان آموزش دهد…
- هر قسمت در حدود 45 دقیقه
-
-
-
-

درباره پسربچه ای به نام کمال است که خاطراتش در دهه 40 روایت میشود. این مجموعه قرار است پیامهای اخلاقی مثل احساس مسئولیت را به کودکان و نوجوانان آموزش دهد…
در يكی از حوزه های امتحانی كنكور، جمع گسترده ای از دختران و زنان گرد آمده اند. با حضور اولين داوطلب كنكور فيلم آغاز می شود و با باز شدن درهای حوزه فيلم به پايان می رود. هر كدام از داوطلبان با مسأله و مشكلی رو به رو هستند.
An assembly of women of all generations gather inside a school of Tehran to take an exam that will lead them to the university. Their conversations reveal their daily problems
5 بار برنده جایزه و 2 بار نامزد دریافت جایزه
درباره زندگی دختری است به نام لیلا که پس از بمباران شدید محل زندگیاش در جنوب کشور و کشته شدن تمامی اهالی آن به پیرمردی پناه میبرد و از او برای یافتن خواهرش که در شمال کشور زندگی میکنند کمک میگیرد…
یک پزشک و یک پرستار، علاوه بر آنکه در بیمارستان همکار هستند، در یک مجتمع مسکونی هم در همسایگی زندگی میکنند و اندکی بعد، تصمیم میگیرند با یکدیگر ازدواج کنند. در شب عروسی، داماد در مراسم حاضر نمیشود و این موضوع، علاوه بر نگرانی و اضطراب، زمینهساز بروز اختلاف و سوءتفاهم میان دو خانواده نیز میگردد…
A doctor and a nurse, besides being colleagues in a hospital, also live in a residential complex in the neighborhood and shortly after, they decide to marry each other
حمید و اکبر، دو جوانی که در یک عکاسی کار میکنند، پس از مرگ صاحب مغازه نگران فروخته شدن مغازه توسط همسر او نرگس میشوند. آن دو در مقابل پیشنهاد خرید مغازه از سوی نرگس پولی ندارند و به همین دلیل وقتی شایعه ازدواج نرگس با خواروبار فروش محله را میشنوند، هر دو به فکر ازدواج با او می افتند…
Akbar and Hamid work in a photography workshop. After the owner passes away, his daughter wants to sell the shop. She gives Akbar and Hamid, who are willing to buy it, a six-month deadline to provide the money. They decide to go t...
ماجرای خانواده ای است که از فقر و تنگدستی رنج می برند، به همین دلیل مرد خانواده برای تأمین معاش، راهی سفر به خارج از کشور می شود. در همین زمان که دیگر خبری از مرد نمی شود، کارگر جوانی که به تازگی برای کار وارد این منطقه شده است، پایش به زندگی آنها باز می شود. این کارگر که «مرحب» نام دارد، پس از دیدن چند باره زن، دل به او می بازد و سپس با او ازدواج می کند. اما مرحب نیز که کار خود را از دست می دهد، ناچار به سفر می رود و داستان ادامه می یابد…
The struggle to survive, for a generation, torn between wanting to leave its country, yet bound by blood to home
8 بار برنده جایزه و 2 بار نامزد دریافت جایزه
گلنار با پدربزرگ و مادربزرگش زندگی می کند. روزی به کنار چشمه می رود تا آب بیاورد. باد دستمال آبی او را که یادگار مادرش است، با خود می برد. گلنار در پی دستمال به جنگل می رود و راه را گم می کند و گرفتار خاله خرسه می شود. خرس ها او را برای انجام کارهای روزانه و پختن کلوچه پیش خود نگه می دارند و ...
A children's film with music and puppet animals that participate in the lives of villagers in rural Iran. The film centres on the idyllic life of Golnar, a young girl who lives with her grandparents, and their daily routines and l...
در روستای "حصار" از توابع "ارومیه" دو طایفه بر سر پدرکشتگی واهی، دچار اختلاف دیرینه هستند. دو طایفه که به بالادهی و پائین دهی شهرت یافتهاند روایت تازهای از اختلافات حیدری_ نعمتی را بازگو میکنند. پائین دهیها با فروش نمکگزاری کنار دریا، اتوبوسی خریداری میکنند. با ورود اتوبوس به حصار، بالادهیها کار مسافر کشیشان با (یلینکا) _ گاری_ متوقف میشود. اختلاف بار دیگر از سر گرفته میشود. معلم و پیر بابا (ریش سفید) روستا سعی در آشتی دادن طرفین اختلاف دارد. اما کدخدا بخاطر...
3 بار برنده جایزه
دختری به نام رویا، دانشجوی سال آخر عکاسی است که در حال تحقیق روی موضوع پایان نامهاش با عنوان مادر است، او در شمال، زادگاه مادریاش تخم اردک عجیب و بزرگی را خریداری میکند تا از آن به عنوان سوژه عکاسی استفاده کند، اما در ادامه اتفاقات بامزه و عجیبی برای او رخ میدهد.
Roya, a final year photography student, is researching the subject of her dissertation entitled "Mother." On the way back from his hometown in the north, he buys a strange and large duck egg to bring to Tehran as a subject for pho...
خانم جواني كه معلم كلاس سوم ابتدايي پسرانه است، متوجه كلمه غلط مشابهي در املاي اكثر دانش آموزان خود مي شود. او هرچه تلاش مي كند تا صحيح آن كلمه را به دانش آموزان بياموزد موفق نمي شود تا اين كه تصميم تازه اي مي گيرد.