آدمها باید جوری زندگی کنند که هر لحظه آماده ملاقات با اجل باشند؛ هر لحظه، هر کجا حتی داخل ماشین، پشت چراغ قرمز!
- هر قسمت در حدود 55 دقیقه
-
-
-
-
آدمها باید جوری زندگی کنند که هر لحظه آماده ملاقات با اجل باشند؛ هر لحظه، هر کجا حتی داخل ماشین، پشت چراغ قرمز!
قصه ی دختری به همین نام در ایران است که در یک روستا زندگی میکند ولی در رویای فضانورد شدن است. او با دیدن انوشه انصاری در تلویزیون در عملی کردن رویای خود جدی تر میشود و با این بانوی ایرانی که نخستین گردشگر فضایی زن در دنیاست از طریق ایمیل تماس میگیرد. سپیده در عین حال با مشکلات مالی دست و پنجه نرم میکند و از سوی خانواده مورد شماتت قرار میگیرد که پول خود را به هدر میدهد...
1 بار برنده جایزه و 13 بار نامزد دریافت جایزه
یک زن تنها که بهتازگی از یک رابطه خارج شده، روزهای قرنطینه کرونا را با دو گربهاش میگذراند. گربه ماده میخواهد جفتگیری کند، اما گربه نر عقیم شده است. زن در حال فکر کردن به راهحلی برای بیقراری گربههایش است
زنی تصمیم میگیرد به شیوه خودش به زندگیاش پایان دهد، اما اتفاقی ناخواسته میافتد
سریال بامداد خمار که با اقتباس از پرفروش ترین رمان عاشقانه بعد از انقلاب ساخته شده است، روایت دختر یک خانواده اعیان طهران قدیم با نام «محبوبه» است که عاشق شاگرد نجاری محله شان می شود. او خواستگارهایش را رد می کند و در برابر خانواده اش می ایستد تا آنها این عشق را به رسمیت بشناسند و به ازدواج او با رحیم رضایت دهند. غافل از اینکه چرخ گردون روزگار گاهی بر وفق مراد نمی چرخد.
فیلم آب نبات چوبی مسائل جوانان و مشکلات تفاوت نسلی را بررسی می کند. اختلاف دیدگاه نسل قدیم و جدید درباره مشکلات خانواده و تاثیر جامعه بر جوانان امروزی محور اصلی این فیلم است... شخصیت اصلی فیلم دختر جوانی است و داستان فیلم بر اساس اتفاقاتی که برای این دختر در اجتماع بیرونی رخ می دهد شکل می گیرد...
یک کشتی گیر سابق به نام داوود عیاران، برای رفع مشکلات مالی و به همراه دوستش ابراهیم، گروهی تشکیل می دهد تا با اجرای نقشه هایی، پولی هنگفت به جیب بزنند. در این میان پیشنهاد برادر داوود و نامزدش برای رفتن به خارج از کشور، تمام برنامه های داوود را تغییر می دهد و...
این سریال دربارهٔ قهرمان داستان (بهنام) فردی تحصیلکرده بازیگری است که با این شیوه درمانی درگیر میشود و وارد ماجراهایی میشود که تا به حال تجربهشان نکردهاست
حبیبت مردی است که زندگی فقیرانه ای دارد . او می خواهد از این کار خلاص شود و به همین جهت دست به قاچاق می زند . اما دستگیر شده و حکم اعدام برایش صادر می شود . او متوجه شده که اگر قرآن را حفظ کند از چوبه دار نجات پیدا می کند و…
دزدی مواد اولیه گرانقیمت در کارخانه تکرار میشود، اما برای حفظ آبرو به بیرون کارخانه درز نمیکند، تا اینکه بالاخره پای پلیس به ماجرا باز میشود. شایعات در اطراف یکی از کارگران شدت میگیرد و بازداشت آن کارگر آغازگر ماجراهای دیگری است؛ اتفاقاتی که فراتر از انتظار ماست