FA EN
خلاصه داستان :
داستانی سورئالیستی درباره دکتر سپیدبخت که یک شب هنگام رانندگی با ماشینش به فرشته ای برخورد کرد و دستش با لمس انگشتان آن فرشته به شدت آسیب دید. او مشکلات متعددی در زندگی خود دارد که در طول داستان آشکار می شود. روابط گذشته او با چند همکار زن، پدر پیرش، پسر معتادش که از غرب به خانه برگشته و چند پسر ناشناس که...
A surrealist story about Dr. Sepidbakht who one night when driving hit an angel with his car and his hand is injured deeply by touching that angel's fingers. He has several problems in his life that during the story are unfolds. His past relationships with some women colleagues, his old father, his addicted son who returned home from the west and some unknown guys who