در فیلم هیچ کجا هیچ کس قصه ی رابطه های دچار سوء تفاهم و به تبع آن به انزوا رسیده است. در این فیلم انسان ها تنهایی را به حضور دیگرانی گره می زنند که نه تنها التیامی بر زخم شان نیست که افزاینده ی رنج ناشی از رها شدگی ست.
فیلم هیچ کجا هیچ کس روایتی خطی و ساده ندارد چرا که شخصیت های فیلم نیز قرار نیست با هم رو راست باشند این فیلم پاره پاره مخاطبش را به عمق اتفاق ها می کشد و مدام به بیننده اش متذکر می شود که هرکدام از این کاراکترها می توانی تو باشی و یا همین الان هستی پس درست تصمیم بگیر.
هیچ کجا هیچ کس همه جا برای همه کس ممکن است اتفاق بیفتد.