فیلم اشک هور

سفره شام ننه علی باز مانده بود. صدای آژیر قرمز و صدای ضدهوایی‌ها در عمقِ تاریکِ کوچه او را نگران می‌کرد. ننه علی در انتظار آمدن پسرش از جبهه، آرام روی سکوی جلوی در نشست… بیست و دو سال تمام.