در فلم پرتقال خونی,یک مهندس نسبت به دختری به نام ترمه که برای تزیین به دفترش می‌آید احساس می‌کند تا اینکه یک عکاس جوان به زندگی ترمه می‌آید.
An engineer starts to have feelings for a girl named Terme which come to his office for decorating till a young photographer come to Terme's life
فیلم گاهی,داستان 3 زوج ایرانی است که یک روز پس از شرکت در یک مهمانی با یک فاجعه جدی روبرو می شوند.
The story of 3 Iranian couples who one day after attending a party confront a serious tragedy.
در فیلم آخرین گره خورشید,بهرام مهندس معدن که در خارج از ایران زندگی می کند با خرید یک فرش ایرانی خوابهای عجیبی می بیند . او که برای انجام کاری عازم ایران است ،تصمیم می گیرد با پیگیری ماجراهای فرش ، راز آنرا دریابد .
فیلم تکخال,داستان مردی رها شده بر سر دوراهی است که سعی می کند در روزهای غلبه بر نامردی صادق بماند و از میان چندین زن محیط خود مناسب ترین فرد را برای زندگی انتخاب کند.
The story of a man left at a crossroads who tries to stay honest in the days of overcoming cowardice and choose the most suitable person for life from among several women in his environment
در فیلم دربست آزادی,دو جوان در یک سینمای قدیمی و تعطیل شده زندگی می کنند، آنها یک روز تصمیم می گیرند برای گرفتن طلبشان در شهر راهی شوند…
داستان فیلم انار درباره حاج رحمان است که کارخانه فرآوری پسته در روستای انار تاسیس کرده است، مصیب خان که کینه کهنه‌ای از حاج رحمان دارد با نقشه قبلی با کمک دو همدست اش نادر و بهمن کامیون‌های پسته حاج رحمان را می ربایند که...
در فیلم کاتیوشا,خلیل معروف به خلیل کاتیوشا که یک مرد مذهبی و از اعضای بسیج است مجبور می شود چند روزی را با ارشیا پسر پولدار لوس بگذراند. زمینه ها و ایده آل های متفاوت باعث می شود این دو برای یکدیگر دردسر درست کنند.
Khalil known as Khalil Katyusha who is a religious guy and member of Basidj is forced to spend couple of days with Arshia the lousy rich boy. The different backgrounds and ideals make these two to make troubles for each other
در فیلم ترانزیت,سعید نوجوانی هجده ساله است که پدر و مادرش را از دست داده است، در بندر انزلی به تنهایی زندگی می‌کند و برای امرار معاش به کارهای خلاف از جمله شکار غیرقانونی پرندگان روی می‌آورد.
در فیلم هایلایت,زن و مردی در شمال ایران تصادف می کنند. آنها به کما می روند اما همسرانشان از اینکه این دو با هم بودند و در شمال چه می کردند چیزی نمی دانند.
A man and a woman are have a car accident in the north of Iran. They go into a coma but their spouses don't know anything about why these two were together and what they were doing in the north
1 بار نامزد دریافت جایزه
در فیلم یک عاشقانه ساده,گندم و علی که از کودکی عاشق هم هستند برای با هم بودن باید موانع زیادی را پشت سر بگذارند.
Gandom and Ali, who have been in love since childhood, have to overcome many obstacles to be together
2 بار نامزد دریافت جایزه
