هیچ خلاصه ایی از فیلم نمی بینم به بیرون درز نکرده است
هیچ خلاصه ایی از فیلم نمی بینم به بیرون درز نکرده است
داستان فیلم جذب و انطباق مربوط به اتفاقات یک خانه تیمی و دختران آن است.
هیچ خلاصه ایی از فیلم لوپ به بیرون درز نکرده است
در فیلم عمو سیبیلو,مردی میانسال برای فرار از شلوغی به منزلی جدید در حاشیهٔ شهر پناه آورده است و تنها زندگی میکند. در کنار خانهاش زمینی است که کودکانی در آن فوتبال بازی میکنند. مرد از سر و صدای کودکان ناراضی است و در جواب کودکان سبیل او را مسخره میکنند. نام «عمو سیبیلو» را هم بچهها برایش انتخاب کردهاند…
A lonely old man takes to terrorizing the kids who build a football pitch next to his house
در فیلم آرا,یاشار پس از چند سال به ایران بازگشته تا برای خانواده دوستش خبری بدهد، غافل از اینکه آنها خبری برای او دارند.
Yashar has returned to Iran after few years to give a news for his friend's family, Unaware that they have news for him
4 بار برنده جایزه و 10 بار نامزد دریافت جایزه
در خلاصه فیلم یک روز قشنگ برفی آمده است <<یک تصمیم روز در زندگی یک زن و یک کودک، زن باید تصمیم بسیار مهمی بگیرد.>>
2 بار برنده جایزه و 1 بار نامزد دریافت جایزه
در فیلم گالد,فریده محبی زن جوانی است که به تازگی از همسرش مهران طلاق گرفته است. او قصد دارد جراحی تغییر جنسیت را انجام دهد و منتظر نتیجه آزمایش است. این جراحی تنها بلیط او برای یک زندگی بهتر است ...
Farideh Mohebi is a young woman who has recently gotten divorced from her husband Mehran. She is planning to do Sex reassignment surgery and is waiting for the test result. This surgery is her only ticket into a better life Accord...
داستان فیلم دیسک خش دار , در مورد دانشجوی دختر جوانی است که در یک خوابگاه زندگی می کند، بدون اینکه به والدینش بگوید، تصمیم می گیرد با دوست پسرش زندگی کند. پدرش برای دیدن او به شهر می آید. فیلم بر روی دیسک خراشیده نمایش داده می شود.
Sana, a young student living in a dorm, decides to live with her boyfriend without telling her parents. Her father comes to town to visit her. The film is being shown on a scratched disc
در فیلم اپیدمی,مادر جوانی به دروغ پدر فرزندش را یک آتشنشان قهرمان معرفی کرده و این مسئله برای او مشکلساز میشود...
A mother tries to solve the problem which her daughter made in her school
داستان فیلم محکوم درباره زن جوانی است که هر روز به پاسگاهی تک افتاده در کویر میآید تا ببیند حکم شوهرش که بازداشت است، از مرکز رسیده یا نه. فرمانده پاسگاه که از آمدن هر روزه زن به آن محیط بدش نمیآید، حقیقتی را از زن پنهان میکند تا هر روز او را به پاسگاه بکشاند و آن حقیقت چیزی نیست جز آن که شوهر زن دیگر در بازداشتگاه نیست.
A young woman that her husband is captured in a police station, go there every day.She want to see or get some information about him. While chief of police station fall in love with her and therefore don't say right to her
2 بار برنده جایزه