IIMDB : Ratings, Reviews, iranian films and serial

داستان سریال ورثه آقای نیکبخت ماجراهایی است که در پی یک ارثیه که قرار است از آقای نیکبخت به وراثش برسد اتفاق می‌افتد اما در این بین اتفاقات زیادی رخ می‌دهد

در فیلم عروس آتش احلام که در دانشکده پزشکی می خواند، عاشق دکتر پرویز است و می خواهد با او ازدواج کند. اما طبق قوانین و سنت های قبیله اش باید با پسر عمویش فرهان ازدواج کند. او تصمیم می گیرد با خانواده اش روبرو شود و راه حلی بیابد.

Ahlam who is studying medicine in the college is in love with Dr. Parviz and wants to marry him. But according to her tribe's laws and traditions she must marry her cousin Farhan. She decides to face her family and find a solution

در فیلم روبان قرمز،محبوب دختر تنها و جنگ زده اهل جنوب که خانواده اش را در جنگ از دست داده، پس از مدتی به خانه پدری اش بازمی‌گردد تا آنجا زندگی کند؛ اما آنجا را ویرانه ای می‌بیند که با روبان‌های قرمز تقسیم‌بندی شده و مردی به نام داوود آنجا زندگی می‌کند و از پایان جنگ تا آن زمان به پاکسازی منطقه پرداخته و مین‌ها را خنثی کرده‌است.

A man and a woman fight over the rights to a property

فیلم نفس درباره یک خانواده ایرانی است که در ایران زندگی می کنند. داستان بهار را روایت می کند که در دهه 70 با پدرش، غفور و مادربزرگش زندگی می کند. او در دنیای کودکانه و سورئال خود زندگی می کند که پر از رویاها و خیالات آنهاست.

Breath is about an Iranian family who lives in Iran. It tells the story of Bahar, who is living with her father, Ghafour and Grandmother during the 70s.She is living in her childish and surreal world, filled with their dreams and fantasies

در فیلم اشیا از آنچه در آینه می بینید به شما نزدیکترند، لیلا دختر جوان استانی به تازگی ازدواج کرده و اکنون ساکن تهران است. او و همسرش مستأجر یک جفت بانوی شیرین و پیر به نام های اتی و عزیز هستند. لیلا در مسائل زندگی روزمره و رابطه اش با همسرش با همان مشغله ها و دغدغه های زنانه سر و کار دارد... تا اینکه یک مهمانی پایه های او را می لرزاند و زندگی ساده اش را تغییر می دهد...

Leila, a young provincial girl, has recently married and now lives in Tehran. She and her husband are tenants to a pair of sweet, old ladies named Eti and Aziz. In matters of daily life and her relationship with her husband, Leila deals with all the same feminine preoccupations and concerns... until the event of a party shakes her foundations and turns her simple life

انیمیشن آخرین داستان اولین انیمیشن بلندی است که به طور کامل در ایران ساخته شده است. این فیلم امروزی و مورد علاقه مردم در جشنواره های بی شماری بازی کرده و جوایز متعددی را دریافت کرده است. بر اساس ادبیات کلاسیک فارسی.

The Last Fiction" is the first animated feature film made entirely in Iran. This contemporary looking crowd-favorite film played in countless film festivals and received multiple awards. Based on classic Persian literature

در فیلم برادران لیلا،لیلا در 40 سالگی تمام زندگی خود را صرف مراقبت از پدر و مادر و چهار برادرش کرده است. خانواده ای که در شرایط تحریم ایران مدام در حال دعوا و فشار از بدهی های مختلف هستند. لیلا در حالی که برادرانش برای گذران زندگی به سختی زندگی می کنند، نقشه ای می کشد.

At the age of 40, Leila has spent her entire life caring for her parents and four brothers. A family that is constantly arguing and under pressure from various debts in the face of sanctions against Iran. While her brothers are struggling to make ends meet, Leila makes a plan

سریال قهوه ترک با چند جمله که جزو دیالوگ های سریال هستند شروع می شود: می شنوی؟ نبایدم بشنوی، چون کسی اجازه نداده که این صدا به گوشت برسه. چرا؟ چون ترجیح میدن پرنده توی قفسه بمونه تا از دیدن صورت غم انگیزش لذت ببرند. اما نه، من از این قفس بیرون میام، من هر طور که شده خودم رو نجات میدم، حتی اگه همه جلومو بگیرن از هر راهی که بشه پرواز می کنم. کلی آرزو دارم که هر شب چشمامو بستم و خوابشو دیدم باید به واقعیت خودم برسم.

در فیلم روزهای نارنجی وقتی آبان - سخت، خودکفا و تنها پیمانکار زن در مزارع پرتقال شمال ایران - رقابت مردانه را برای یک شغل بزرگ شکست می دهد، به نظر می رسد عملیات شروع سختی دارد. اما آبان بدون دعوا رهایم نمی کند.

When Aban - tough, self-sufficient, and the only woman contractor in the orange fields of northern Iran - beats out the male competition for a big job, the operation seems to get off to a rocky start. But Aban won't let go without a fight

در فیلم سوت پایان سامان و سحر مستندساز هستند و زندگی آرامی دارند. اما یک روز که سحر سعی می کند دختری را پیدا کند، فیلم مستندی از مشکلات برای آنها شروع می شود.

Saman and Sahar are documentary makers and have a peaceful life. But one day when Sahar tries to find a girl that they make a documentary about the troubles begin for them