IIMDB : Ratings, Reviews, iranian films and serial

علی پسر جوانی است که در هندوستان به همراه دوستش در رشته پزشکی تحصیل می کند. همکلاسی علی دختر جوانی به نام کاریشما است که یکبار بطور اتفاقی ماشینش سر راه خراب شده و علی ماشین او را تعمیر می کند و همین مسئله باعث صمیمیت آنها می شود و...

Ali is an Iranian exchange student from Iran who is studying medicine as a cardio resident in Mumbai. By chance, he saves the life of one of his classmates Karishma, who has attempted suicide. Little by little he tries to talk to ...

یک دختر جوان دانشجو به استاد دانشگاهش که او نیز جوان و تحصیل کرده است و هر دو از خانواده‌‏های مرفه هستند دل می‌‏بندد و پس از مدتی کوتاه با مشورت خانواده‌‏هایشان قرار ازدواج و انجام مراسم عروسی را می‌‏گذارند، غافل از این که پدر هر دو خانواده اینک در مرز ورشکستگی قرار دارند و…

Two youngsters from rich families fall in love and decide to get marry but they don't know that both their parents are broke. This creates funny situations for them and the two families

داستان امیر است که در خانواده ای ثروتمند و معروف است و میخواهد به خاطر سختگیر های پدرش به خارح برود ولی با پیرمردی تصادف میکند و پیرمرد به کما می رود او بر حسب اتفاق با پسر پیرمرد دوست میشود و از او کمک میگیرد که به دختری که میخواهد برسد....

A young doctorate graduate and son of a religon-exploiting rich man, in the verge of leaving Iran for the United States is confronted with events and accidents, hindering while educating him of the other classes in Iranian society.

مردی که کار خیر کرده است و در تلویزیون از او تقدیر شده به عنوان جایزه برنده سفر به برزیل میشود او که مذهبی است نمی خواهد به سرزمین کفر برود ولی با اصرار زنش عازم سفر میشود و در آنجا اتفاقاتی جالبی برای او می افتد....

Mr. Naser Izadi and Mrs. Izadi were invited to Brazil by an agent from tourism agency. Angela (a Brazilian woman) misunderstood Naser as her ex-fiance and this make a challenging event for their trip

حسن و گلدونه به قصد یافتن پدرشان از پرورشگاه می‌گریزند اما جستجوی آنها به نتیجه نمی‌رسد و خسته و گرسنه به گربه‌های ولگرد کوچه و خیابان بر می‌خورند. گربه‌ها به امید اینکه پدر بچه‌ها را پیدا کنند به وضعیت و موقعیت خوبی دست پیدا خواهند کرد، جستجوی گسترده‌ای را آغاز می‌کنند اما …

Hasani who is an orphan is living with his little sister Goldouneh in an orphanage. One day a couple come there to adopt a child. They chose Goldouneh but Hasani who believes that their father is somewhere waiting for them is refu...

«جعفرخان» پس از سالها اقامت در خارج از کشور به عنوان تحصیل، به مملکت و شهر خود باز میگردد ولی آنچنان با محیط و حال و هوای آن بیگانه است که اعمال و رفتارش موجب اعتراض اهالی شهر شده و وی ناچار از بازگشت می‌شود. پدر سالهای امیدش را از دست رفته می‌بیند به آرزوی ثمره نوه کوچکش دل می‌بندد.

Jafar Khan, the son of Haj Akbar, returns from America. When his father sees his unconventional appearance he realizes he will need to use fire and water to make Jafar look presentable. The father's efforts are unsuccessful becaus...

سهند آذرنیا پیرمردی است که کارخانه ساخت اسباب بازی دارد. او بسیار علاقمند به ساخت عروسک هایی است که ریشه در قصه های ایرانی دارند، اما مدیر فروش کارخانه که پسر خواهر زن پیرمرد نیز هست سخت علاقمند تولید اسباب بازیهای غربی است به همین دلیل سعی می کند…

پسر و دختر دو خانواده قصد ازدواج دارند. اما بیست سال است به خاطر مخالفت والدینشان با هم یا خواستگاری و یا عقد و یا عروسی شان به هم خورده است. دعوا بین دو خانواده بالا می گیرد تا اینکه پسر و دختر تصمیم می گیرند خودکشی کنند…

Saeed and Niloo loves each other and want to get marry for 20 years but each time their families intervene and prevent them from getting marry. Until they decide to commit suicide together. Finally their families agree on their ma...

شیطنت‌های پسرعمه‌‌زا، کلاه‌قرمزی و آقای مجری را به دردسر می‌اندازد و ماجرای جدیدی پیش می‌آید که منجر به ورود مهمان ناخوانده‌ای می‌شود...

Its a story about Pesar Amezah's troubles and how Kolah Ghermezi finds a newborn in the jungle and the struggles they go through

«كلاه قرمزي» كه حالا بزرگ شده مشغول تحصيل است اما بازيگوشي‌هايش سبب مي‌شود تا از مدرسه اخراج شود. تلاش او براي اينكه شغلي به دست آورد نيز نتيجه‌اي عايدش نمي‌كند، تا اينكه از طريق تماشاي تلويزيون و ملاحظه برنامه «آقاي مجري» تصميم مي‌گيرد تا روانه تلويزيون شود .

A boy travels a long way from his village to Tehran to work as a showman in a kid's show; but finds it harder than he thought.