IIMDB: Ratings, Reviews, Iranian Films and Serials

این فیلم داستان یک خواننده جوان خوش‌تیپ را روایت می‌کند که استخدام می‌شود و به طور غیرمنتظره‌ای، رابطه‌ای عاشقانه بین او و زنی بیوه و مسن‌تر شروع می‌شود، هر چند هیچ‌کدام بلافاصله از احساسات دیگری آگاه نیستند. این رابطه به همان اندازه که لطافت ایجاد می کند، هرج و مرج ایجاد می کند.

The movie narrates the story of a handsome young singer who is hired and unexpectedly, a romantic relationship begins to develop between him and an older, widowed woman, though neither is immediately aware of the other's emotions. This relationship creates as much chaos as it does tenderness

من عصبانی نیستم. داستان نوید، دانشجوی ستاره دار و اخراجی دانشگاه است که -در حالی که سعی می کند کمترین نیازهای یک زندگی عادی را فراهم کند- سعی می کند وقتی با بداخلاقی های رایج در این کشور مواجه می شود عصبانی نشود...

I'm not Angry. is the story of Navid, a starred and expelled university student who - while trying to provide the least requirements of a normal life -, tries not to get angry when he is faced with the immoralities prevalent in th

زنی سعی می کند تکه های شکسته آخرین زندگی خود را ترمیم کند، زیرا اکنون درگیر یک رابطه جدید با مردی است.

A woman tries to mend the broken pieces of her last life, as she is now involved in a new relationship with a man

وقتی پسر ماهی در یک تصادف رانندگی می میرد، بهروز که برای فروش املاک خود به ایران بازگشته است، در مراسم تشییع جنازه شرکت می کند. عشق قدیمی آنها در حالی رخ می دهد که بهروز قصد دارد با سارا ازدواج کند و با او به کانادا برگردد.

When Mahi's son dies in a car accident, Behrouz who has returned to Iran to sell his properties, attends the funeral. Their old romance catches up while Behrouz has planned to marry Sara and go back to Canada with her

پل چوبی گذرگاهی بر روی سنگر شمالی تهران قدیم بود که پایتخت را به حومه شمیران متصل می کرد. ارتباط بین تهران قدیم و تهران مدرن.

Wooden Bridge was a passage over the northern trench of old Tehran, connecting the capital to the countryside of Shemiran. A connection between old Tehran and modern Tehran

در جریان جنگ ایران و عراق، یک زن جوان معلول توسط نیروهای بعثی عراق در استان خوزستان (در جنوب ایران) به اسارت گرفته می شود. برادرش به همراه هم رزمانش تلاش می کند خواهرش را از چنگال دشمن رها کند.

During the Iran-Iraq War, a disabled young woman is taken captive by Iraqi Baathist forces in Khuzestan Province (in Southern Iran). Her brother, along with his fellow combatants, tries to free his sister from the clutches of the enemy

این فیلم بر اساس شرایط بمباران تهران در سال 1367 ساخته شده است.

The film is based on the Tehran's Bombardment conditions in 1988

هاله و فرهاد به همراه پسر 5 ساله‌شان، امیر، اخیراً در یک مجتمع جدید اقامت دارند. امیر در صحرا، جلوی مجتمع گم شده است، اما پدر و مادرش به زودی او را پیدا می کنند. بعداً امیر به پدرش می گوید که فلانی جسد او را دیده است و این موضوع فرهاد را بسیار ناراحت می کند و او به دنبال مظنونی می گردد که پسر کوچکش را مورد آزار جنسی قرار داده است.

Haleh and Farhad, together with their 5-year-old son, Amir, have been recently resided in a new complex. Amir is lost in the desert, front of the complex, however, his parents find him soon. Later, Amir tells his father that someone has seen his body and this makes Farhad very upset and he's looking for a suspect who has sexually harassed his little boy

داستان فیلم با روایت عشقی میان یک دختر و پسر جوان که خانواده‌های آن‌ها عقاید سیاسی مختلفی دارند آغاز می‌شوند.

وقتی داماد فاسد در مراسم عروسی شروع به تیراندازی می کند، مهمانان سعی می کنند فرار کنند. آیدا و داوود به طور تصادفی در ماشینی قرار می گیرند که با ماشین پلیس تصادف می کند. آیدا به بازرس دروغ می گوید که داوود شوهرش است و همین...

When the corrupted groom starts shooting in the wedding ceremony, guests try to run away. Aida and Davoud accidentally end up in a car that crashes a police car. Aida lies to the inspector that Davoud is her husband and that's whe