IIMDB : Ratings, Reviews, iranian films and serial

در فیلم علت مرگ : نامعلوم,قبل از سحر هفت مسافر در جاده ای فرعی از شهداد به سمت کرمان حرکت می کنند. وقتی یکی از مسافران مرده کشف می شود، آنها خیلی دور سفر نکرده اند. وقتی جسد مرد مرده را جستجو می کنند، به جای یافتن شناسنامه، آدرس یا تلفن، مقدار زیادی پول نقد زیر جلیقه او کشف می کنند.

Before dawn, seven passengers are making their way from Shahdad to Kerman on a side road. When one of the passengers is discovered dead, they haven't traveled very far. Instead of finding an ID, an address, or a phone when they search the dead man's body, they discover a lot of cash under his vest

در فیلم در بین ,در یک صحنه بازسازی جرم، زنی جوان به نام رعنا باید حوادثی که منجر به مرگ دوستش شده است را برای کارآ گاه و دستیارش توضیح دهد .رعنا مدعی است که همه چیز اتفاقی بوده و او بیگناه است اما کارآ گاه همچنان به او مشکوک است.

A crime scene investigation is in progress

در فیلم اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر,گاهی اوقات دنیا پر از چیزهایی است که ما نمی توانیم درک کنیم. [اشکان، حلقه افسون‌شده و داستان‌های دیگر] زنجیره‌های به هم پیوسته پیچیده جهان را که مردم نمی‌توانند درک کنند، آشکار می‌کند. شهروز و رضا با وجود نابینایی سعی در سرقت از جواهر فروشی دارند. کارمند هتل اشکان بارها و بارها تلاش می کند تا خود را بکشد. او با شهروز و رضا آشنا می شود و به آنها می پیوندد...

At times, the world is filled with things we cannot understand. [Ashkan, the Charmed Ring and Other Stories] reveals the complicated interlinked chains of the world that people cannot comprehend. Shahrooz and Reza try to rob a jewelry shop despite their blindness. Hotel employee Ashkan tries again and again to kill himself. He meets Shahrooz and Reza and joins in thei

در فیلم تومان,داوود تمام درآمد خود را از یک شغل کارخانه روی قمار آنلاین فوتبال شرط می‌بندد. بدون باخت در هیچ بازی، شرط می‌بندد تا جان و عشقش را از دست بدهد.

Davood bets his entire earning from a factory job on online soccer gambling; without ever losing on any game, he bets till he loses his life and love

در فیلم جنایت بی دقت,در یک روز بسیار معمولی، چهار نفر عادی تصمیم می‌گیرند سینمای مملو از جمعیت را به آتش بکشند.

On a very ordinary day, four ordinary people decide to set fire to a cinema packed with people

در فیلم هجوم,در یک خورشید گرفتگی بسیار طولانی، یک بیماری ناشناخته شیوع یافته است. علی متهم به قتل سامان در یک باشگاه است و پلیس قصد بازسازی قتل را دارد.

In a very long eclipse of the sun, an unknown disease has been widespread. Ali is accused of the murder of Saman in a club and the police is going to stage a reconstruction of the murder

در فیلم ماهی و گربه,تعدادی از دانش‌آموزان به منظور شرکت در مسابقه بادبادک‌بازی در انقلاب زمستانی به منطقه خزر سفر کرده‌اند. در کنار اردوگاه آنها یک کلبه کوچک است که توسط سه آشپز که در یک رستوران نزدیک کار می کنند، اشغال شده است.

A number of students have traveled to the Caspian region in order to participate in a kite-flying event during the winter solstice. Next to their camp is a small hut occupied by three cooks who work at a nearby restaurant

فیلم مرگ یزدگرد داستان مرگ آخرین پادشاه ایران قبل از حمله مسلمانان به ایران است. او به شهر مرو فرار می کند و در آسیاب پنهان می شود اما در نهایت کشته می شود. داستان توسط آسیابان، همسرش و دخترش روایت می شود اما همه داستان ها با یکدیگر متفاوت هستند.

Death of Yazdgerd is the story of death of the last king of Iran before Muslims invade Iran. He escapes to city of Marv and hides in a mill but finally gets killed. The Story is told by the miller, his wife and his daughter but all the stories are different from each other

در فیلم به سلامت بانو ,غزال، عکاس، متوجه می شود که سرطان دارد اما به خانواده اش چیزی نمی گوید. حالا فقط مبارزه خودش است...

Ghazal, a photographer, finds out that she has cancer but wouldn't tell her family. Now it's her own struggle only

در فیلم از صمیم قلب,دکتر مهرداد قادری با دختر مورد علاقه خود ثریا اعتمادی ازدواج می کند و دنیا دختر همسایه که از کودکی با مهرداد بزرگ شده است با اندوه فراوان در مراسم عروسی مهرداد شرکت می کند. از طریق این خبرگزاری به ثریا گفته می شود که برای پوشش خبری به بوسنی و هرزگوین برود. ثریا با وجود مخالفت مهرداد و مادرش به این سفر می رود. اما یک روز خبر ...

Dr. Mehrdad Qaderi marries his favorite daughter Soraya Etemadi and Donya, the neighbor's daughter, who grew up with Mehrdad as a child, attends Mehrdad's wedding with great sorrow. Through the news agency, Soraya is told to go to Bosnia-Herzegovina to cover the news. Soraya goes on this trip despite the opposition of Mehrdad and her mother. But one day the news of