IIMDB : Ratings, Reviews, iranian films and serial

در فیلم برنده ها،در یک شهر کوچک استانی ایران، بچه ها سخت کار می کنند تا خانواده هایشان را تامین کنند. روزی یحیی نه ساله و دوستش لیلا مجسمه گرانبهایی را پیدا می کنند. رئیس یحیی ناصرخان با علاقه به سینما، تصمیم می گیرد به آنها کمک کند تا صاحب آن را پیدا کنند.

In a small provincial Iranian town, the children work hard to support their families. One day nine-year-old Yahya and his friend Leyla find a precious statue. Sharing a passion for cinema, Yahya's boss Naser Khan (Reza Naji) decides to help them find the owner

در فیلم کاکادو،یک بیگانه از سیاره کاکادو به مدت یک هفته به زمین فرستاده می شود. او با یک دختر کوچک گلنار دوست می شود و این آغاز ماجراهای آنهاست.

An alien is sent from Kakadu planet to earth for one week. He befriends a little girl Golnar and this is the beginning of their adventures

در فیلم آتش بس 2 زوج جوانی سعی می کنند با کمک روانپزشک مشکلات ازدواج خود را برطرف کنند.

A young couple try to fix their marriage troubles with the help of a psychiatrist

فیلم نفس درباره یک خانواده ایرانی است که در ایران زندگی می کنند. داستان بهار را روایت می کند که در دهه 70 با پدرش، غفور و مادربزرگش زندگی می کند. او در دنیای کودکانه و سورئال خود زندگی می کند که پر از رویاها و خیالات آنهاست.

Breath is about an Iranian family who lives in Iran. It tells the story of Bahar, who is living with her father, Ghafour and Grandmother during the 70s.She is living in her childish and surreal world, filled with their dreams and fantasies

در فیلم اشیا از آنچه در آینه می بینید به شما نزدیکترند، لیلا دختر جوان استانی به تازگی ازدواج کرده و اکنون ساکن تهران است. او و همسرش مستأجر یک جفت بانوی شیرین و پیر به نام های اتی و عزیز هستند. لیلا در مسائل زندگی روزمره و رابطه اش با همسرش با همان مشغله ها و دغدغه های زنانه سر و کار دارد... تا اینکه یک مهمانی پایه های او را می لرزاند و زندگی ساده اش را تغییر می دهد...

Leila, a young provincial girl, has recently married and now lives in Tehran. She and her husband are tenants to a pair of sweet, old ladies named Eti and Aziz. In matters of daily life and her relationship with her husband, Leila deals with all the same feminine preoccupations and concerns... until the event of a party shakes her foundations and turns her simple life

عمیق ترین دریاچه آب سرد دنیا در شهر رامیان است و بر اساس داستانی همه جوانان شهر برای مرد شدن باید از آبشار بالا بروند و به داخل این دریاچه بپرند. و با دست و پنجه نرم کردن راه درست به آرامش می رسند و خارج می شوند.

World's deepest cold water lake is in the city of "Ramyan", and based on a story, all the youth of the city need to climb the waterfall and jump into this lake in order to become a Man. And by floundering the right way they reach peace of mind and get out

یک مادر سالخورده سعی می کند خانواده اش را کنار هم نگه دارد. همه خانواده برای شب تولد مادر در خانه والدین خود جمع شده بودند، اما شب دیدار خانواده به دلیل از دست دادن چیزی به یک فاجعه تبدیل می شود.

An aged mother is trying to keep her family together. The whole family gathered on their parental house for mother's birthday night but the family reunion night turns into a catastrophe due to the losing of something

برخی از مردم از دوزیستان هستند. نیمی روح و نیمی حیوان - به عنوان ارواح متعلق به جهان ابدی هستند، اما به عنوان حیوانات در زمان ساکن هستند. اگر مخفیانه زیر آب نروند، له می شوند.

Some people are amphibians; half spirit and half animal - as spirits they belong to the eternal world, but as animals they inhabit time. If they don't sneak underwater, they'll get squashed

داستان درباره کاظم مرد میانسالی است که در روستایی زندگی می کند. او به خاطر عشق سابقش دانشگاه را ترک کرده است اما وقتی دو خواهر وارد زندگی او می شوند بار دیگر عاشق می شود.

The story is about Kazem, a middle-aged man who lives in a village. He has left the university because of a former love but when two sisters enter his life he falls in love once again

احمد هشت ساله به اشتباه دفترچه یادداشت دوستش محمد را برداشته است. او می خواهد آن را پس بدهد وگرنه دوستش از مدرسه اخراج خواهد شد. پسر مصمم به دنبال یافتن خانه محمد در روستای همسایه است.

Eight-year-old Ahmed has mistakenly taken his friend Mohammad's notebook. He wants to return it, or else his friend will be expelled from school. The boy determinedly sets out to find Mohammad's home in the neighbouring village