IIMDB : Ratings, Reviews, iranian films and serial

فیلم پنجاه قدم آخر , داستان جوان نخبه هرمزی (بابک حمیدیان) است که توسط یک بسیجی به نام احمد برای یک پروژه اطلاع رسانی به جبهه دعوت می شود. مرد جوانی با انجام بخشی از ماموریت اسیر می شود و دختر جوان کرد (طناز طباطبایی) او را نجات می دهد. عشق بین هرمز و دختر ایجاد می شود، اما آنها مجبور می شوند از هم جدا شوند تا هرمز به همو بازگردد...

The film tells the story of Hormuz elite youth (Babak Hamidian) who is invited to the front by a Basij man named Ahmad for an information project. A young man is captured by completing a part of the mission and a young Kurdish girl (Tanaz Tabatabayi) saves him. Love develops between Hormoz and the girl, but they are forced to separate so that Hormoz returns to the hom

در فیلم اتوبوس شب،دو سرباز جوان ایرانی در سفر به زندان از اتوبوس حامل اسیران جنگی محافظت می کنند.

Two young Iranian soldiers guard a bus load of prisoners of war on a trip to prison

فیلم رستاخیز ماجرای جنگ امام حسین در کربلا، جنگی ناعادلانه که یکی از مهمترین آثار تاریخ اسلام را رقم زد.

The story of Imam Hossein's battle in Karbala, an unfair war which made one the most important effects in Islam history

در فیلم روبان قرمز،محبوب دختر تنها و جنگ زده اهل جنوب که خانواده اش را در جنگ از دست داده، پس از مدتی به خانه پدری اش بازمی‌گردد تا آنجا زندگی کند؛ اما آنجا را ویرانه ای می‌بیند که با روبان‌های قرمز تقسیم‌بندی شده و مردی به نام داوود آنجا زندگی می‌کند و از پایان جنگ تا آن زمان به پاکسازی منطقه پرداخته و مین‌ها را خنثی کرده‌است.

A man and a woman fight over the rights to a property

داستان فیلم چهار اصفهانی در بغداد،داستان زندگی خانواده‌ای اصفهانی است که با تمام مشکلاتی که دارند، مجبور می‌شوند وارد جنگ شوند که آنها را با چالش‌های زیادی روبرو می‌کند.

The story of life of a family from Isfahan who with all the problems which they have are forced to involve in the war which make them to face many challenges

داستان فیلم ملکه،در جریان جنگ ایران و عراق، یک پیشاهنگ (میلاد کی مرام)، در پالایشگاه نفت آبادان، سعی می‌کند مختصات جغرافیایی کمین‌های سربازان عراقی را برای نیروهای ارتش ایران فاش کند تا آنها را به راحتی با بمباران بکشد. در همین حین با روح پیشاهنگ قبلی کشته شده (مصطفی زمانی) روبرو می شود که همین کار را کرد که برای او چالشی ایجاد می کند، بین او...

During the war between Iran and Iraq, a scout (Milad Keymaram), in the Abadan Oil Refinery, tries to reveal geographical coordinates of Iraqi soldiers' ambushes for Iranian army forces to kill them easily by bombardments. Meanwhile, he confronts with the soul of the previous killed scout (Mostafa Zamani) who did the same which makes a challenge for him, between his ow

درفیلم میهمان داریم،یک زوج پیر تصمیم می گیرند پسر جانباز خود را از بیمارستان به خانه بیاورند. رضا (پسرشان) از اینکه در خانه است عصبانی است اما چیزی پیش می آید که همه آنها را غافلگیر کند.

An old couple decide to bring home their war veteran son from the hospital. Reza (their son) is angry to be home but something comes up to surprise them all

در فیلم گروهبان،گروهبان رستم دره کلایه که از نظر جسمی و روانی جنگ ویران شده است، بازنشسته می شود تا نزد خانواده اش در شمال ایران برگردد. در غیبت طولانی او همسرش گلبخت و پسرشان مجبور شدند در اتوسرویس برادر گروهبان مشغول به کار شوند. گلبخت که در ابتدا از بازگشت شوهرش خوشحال شده بود، به تدریج شوهرش را یک مشت غریبه می یابد. گروهبان می شنود

Ravaged physically and psychologically by the war, sergeant Rostam Darre Kalaye is retired to go back to his family in the northern part of Iran. During his long absence, his wife Golbakht and their son had to work in sergeant brother's auto service. Initially delighted by return of his husband, Golbakht gradually finds his husband a handful stranger. Sergeant hears

مبارزه یک ایستگاه رادیویی محلی در آبادان در التماس حمله عراق به ایران. گروهی از جوانان در زیر گلوله باران و بمباران نیروهای صدام تلاش می کنند ایستگاه را زنده نگه دارند و مردم را امیدوار کنند.

The struggle of a local radio station in Abadan in the begging of the Iraq invasion against Iran. A group of youngsters try to keep the station live and give the people hope under the shelling and bombarding by Saddam's forces

داستان زندگی خانواده‌های شهدای جنگ و زندگی آن‌ها که به شکل‌های مختلف به یکدیگر مرتبط است. رضا روشن که توانایی خاصی در دیدن غیب دارد در تلاش است تا همرزمانش را که در جریان جنگ در دریاچه ماهی کشته شده اند پیدا کند.

The story of life of families of the martyrs of war and their life which is connected to each other in different ways. Reza Roshan who has a special ability to see the unseen is trying to find his fellow soldiers who got killed during war in the Fish Lake