فیلم دایو (فیلم کوتاه)
این فیلم روایتگر نحوه اسارت یکی از شهدای غواص است که در محاصره ای از نیروهای عراقی پس از اتفاقات تلخ و عجیب به شهادت می رسد.
- 21 دقیقه
-
-
-
-
این فیلم روایتگر نحوه اسارت یکی از شهدای غواص است که در محاصره ای از نیروهای عراقی پس از اتفاقات تلخ و عجیب به شهادت می رسد.
با شروع جنگ، بيمارستاني در خرمشهر به محاصره دشمن درمي آيد و از هوا و زمين مورد هجوم قرار مي گيرد. محمد جهان آرا، فرمانده جوان سپاه خرمشهر، پيشنهاد مي كند مجروحان و پزشكان با يك آمبولانس و لندرور، به دنبال جيپ به غنيمنت گرفته شده كه در آن رزمندگان راه را باز مي كنند، از بيمارستان خارج شوند.
With the beginning of Iran-Iraqi war a hospital in Khoramshar is surrounded by the Iraqi army and is being attacked from both land and sky. Jahan Ara the young leader of the Iranians wants the injures and the rest of the women and...
5 بار برنده جایزه
داستان رضا است که در آغاز جنگ ایران و عراق، همسرش باردار است . رضا او را به بیمارستان می رساند ولی خود اسیر میشود . همسر رضا در عمل جراحی می میرد و شکوه جراح، فرزند زنده مانده رضا را به فرزندی میگیرد . پس از گذشت نه سال، وقتی رضا از اسارت آزاد می شود، پی می برد که همه اعضای خانواده اش را از دست داده است. ولی میفهمد ....
During the Iran-Iraq war, Reza's wife gives birth, and dies soon afterward. Reza is taken as POW. Shokooh finds Reza's baby and raises her as her own. Many years later, Reza find's his daughter again...
1 بار برنده جایزه
داستان حمله نیروی هوایی ایران (حمله 8 هواپیمای F4 ایرانی) به پایگاه اچ 3 عراق در نزدیکی مرز اردن است که از ترس ایران هواپیماهای خود را به این پایگاه منتقل کرده است.بر اساس یک داستان واقعی.
The attack of 8 Iranian F4 planes on the H3 base in Iraq near the border of Jordan. Based on a true story
1 بار برنده جایزه
روایتی از اسارت قریب به چهار هزار پناهجوی زن است که در جریان جنگ هرگز نتوانستند دیگر به خانوادههایشان در آن سوی مرزها ملحق شوند و در این راه بسیاری از این خانوادهها در دل بحران مجبور به انتخاب و تصمیم شدند…
A story about tomorrow's "war" and people who live in a village and are working hard for tomorrow
4 بار برنده جایزه و 1 بار نامزد دریافت جایزه
وحید در حال ساختن یک فیلم جنگی است. او از علی دوست آهنگسازش دعوت کرده تا با دیدن قسمتهایی از فیلم که آماده شده، آهنگی بسازد اما علی نمیتواند با فیلم ارتباط درستی پیدا کند. علی به قصد آشنایی با فیلم به همراه وحید به محل فیلمبرداری میرود اما ناگهان هر دو با رفتن به یکی از خاکریزهای ساختهشده، خود را در قلب سنگرهای واقعی جبهه، در منطقه چذابه مییابند. وحید از این حضور خشنود است اما علی از بودن در این منطقه با خطرهای زیادش راضی نیست و طاقت دیدن صحنههای واقعی جنگ و کشته شدن جوانان را ندارد
Vahid is making a movie about the war. He invites a musician friend of himself Ali to compose a theme music for this film. But Ali can not make his mind. So they go to visit the real places of shooting of the film in Chazabeh. The...
روایتی از دوران دفاع مقدس است که یک عملیات غواصی برای انهدام سکوی الامیه را به تصویر میکشد. دو رزمنده راهی محل انجام عملیات میشوند اما دشمن آنها را محاصره میکند و اتفاقات پیشبینی نشدهای در انتظار آنهاست.
A group of Iranian divers are equipped to destroy the Al-Umayya platform. Nosrat goes on a mission to identify and photograph the pier alone. Ahmed, who knows that Nosrat is ill, follows him. They are surrounded by the enemy
نیروهای ایرانی در محاصره ارتش دشمن قرار می گیرند، ارتباط آن ها با قرارگاه مرکزی قطع می شود. از گردان 4 نفر انتخاب می شوند تا به قرارگاه بروند و درخواست کمک کنند. از میان آن ها فقط یک نفر زنده می ماند...
During Iran-Iraq war a group of Iranian soldiers are surrounded by Iraqi army. Four soldiers are chose to go get help but only one manages to make it through enemy lines
2 بار برنده جایزه و 2 بار نامزد دریافت جایزه
جناب آقای ملاقلیپور نخستین بار با تولید فیلم نینوا، اولین تجربه خود را در قامت كارگردان آثار سینمایی در میان هنرمندان سینماگر كشورمان برداشت
رزمنده نوجوانی به نام ابوالفضل ، مأمور می شود تا مجروحی را به پشت جبهه برساند. او در مسیر خود با غلام حسین، که راننده لودر بوده و در جبهه بر اثر ترکش انفجار نابینا شده است، آشنا می شود. غلام حسین همسر و فرزندش را در روزهای انقلاب از دست داده است. آن ها در بین راه با عده ای سرباز عراقی درگیر می شوند......
در اواخر مهر سال 1360 درست زمانی که خرمشهر در معرض خطر سقوط قرار میگیرد گروهی از پاسداران سپاه به فرماندهی مرتضی مماموریت پیدا میکنند به کمک برادران رزمنده در خرمشهر بپیوندند، اما تلاشهای مرتضی برای گرفتن هلیکوپتر به نتیجه نمیرسد و به ناچار با لنج عازم خرمشهر میشوند اما یک روز بعد از سقوط شهر به انجا میرسند.
At the end of October 1981, when the Khorramshahr is at risk of collapse, a battalion commander of the Revolutionary Guards to help the warriors of the city of Tehran Morteza, and because of its road near the Iraqis, they should b...