فیلم هجرت
داوود (فرامرز قریبیان)، که کارش صیادی است، با برادر کوچکش محمد (ستار نعمتی) اختلاف دارد، و پس از به قتل رساندن او از ترس برادر بزرگترش موسی (حمید طاعتی) به شهر میگریزد و در مسافرخانهٔ اکبر آقا (جعفر والی) ساکن میشود...
- 96 دقیقه
-
-
-
-
داوود (فرامرز قریبیان)، که کارش صیادی است، با برادر کوچکش محمد (ستار نعمتی) اختلاف دارد، و پس از به قتل رساندن او از ترس برادر بزرگترش موسی (حمید طاعتی) به شهر میگریزد و در مسافرخانهٔ اکبر آقا (جعفر والی) ساکن میشود...
سروان پوريا فرمانده يك پاسگاه ساحلي است. او در آستانه ازدواج و آغاز زندگي مشترك با يك مسئله جنايي درگير مي شود. يك از همكارانش به قتل مي رسد. او با تلاش و همفكري همسرش موفق به كشف راز اين جنايت مي شود ولي ضمن پيگيري راز بزرگتري را در مقابل خود مي بيند...
Pourya is a police officer who is about to get marry. But he faces a challenge when one of his friends get killed and he has to discover the secret behind that
2 بار برنده جایزه
حامد شرقی (با بازی خسرو شکیبایی) دانشجوی رشته تئاتر قصد دارد کاری را برای شرکت در جشنواره آماده کند. نامزدش هم او را یاری می دهد تا اینکه حامد ناخواسته در شرایط بحرانی قرار می گیرد و گروهش از هم می پاشد و نامزدش نیز او را ترک می کند. مادرش او را ترغیب میکند برای مقابله با شرایط بحرانیاش خاطرات یک صبح تا شب دوران مهاجرت او و خسرو (پدرش) به تهران را مرور کند که او در حین مرور خاطرات متوجه شباهتهای زیادی بین گذشته پدرش و امروز خود میشود…
سهراب و ترانه که یکدیگر را دوست دارند به دلیل مخالفت والدین، هر کدام به تنهایی تصمیم به خودکشی میگیرند. سهراب از مرگ نجات پیدا میکند و زمانی که درمی یابد ترانه اقدام به خودکشی نکرده ...
داستان زن و شوهری با اختلاف سنی زیاد است که با چالش جالب پیادهروی وارد یک مسابقه دونفره میشوند، به این ترتیب که تا شمارش ۱۰ تاجایی پیادهرویی کنند که یکی از آنها بیهوش شود و دیگری شرط عجیبی را به بازنده تحمیل کند.
"count to 10" Movie duration 80 minutes A couple starts walking as much as they could until one of them to pass out. And whoever passes out first has to follow the winner 's decision whatever it might be.
تاجی: هر قصهای رو دقت کنید میبینید قهرمانش از یه جایی رو پای خودش وایساده. الیور توییست یه جور، سهراب و فریدون اون جور، حضرت یوسف چهار سالش بود رفت عزیز مصر شد. حضرت موسی رو بگو؛ همین دنیا که اومد دادنش به آب. ماشالا نره غول شدین، پاتون اینجاس سرتون اونجا. وقتشه خودی نشون بدین…» ولی جدای از این، فیلم، قصه کودکی است که مادرش او را سر راه میگذارد و ما همراه او، اتفاقات و جریان پیچیده زندگیاش را دنبال میکنیم…
در کانون اصلاح و تربیت نوجوانان، بچههایی که پدر و مادر، یا وثیقه مالی یا ملکی ندارند، برای رفتن به مرخصی باید قسم یاد کنند که بعد از مرخصی به زندان برمیگردند. یکی از بچهها حاضر به قسمخوردن نیست. روز بعد قاضی با مسئولیت خودش به او مرخصی میدهد، با این شرط که بعد از اتمام مرخصی شرافتمندانه به زندان برگردد.
In a Tehran youth detention centre, detainees have the right to short furloughs, as long as their family provides bail to guarantee return. The centre's governor decides to help those without family to take advantage of this right.
1 بار نامزد دریافت جایزه
دختر پانزده سالهای در موسسهای زیر نظر بهزیستی زندگی میکند. مادر معتادش ازدواج کرده و پدرش به دلیل بیماری روانی در آسایشگاه بیماران روانی بستری است. زیبا در روز تولدش به پدر کمک میکند تا از آسایشگاه فرار کند...
ناصر و رضا دو سیاهی لشکر سینما برای رسیدن به ریاست انجمن صنف هنروران سینما با هم رقابت میکنند تا اینکه…
نوبهار با اکراه، زنِ مرد سالمندی به نام زمان شده است. ابتدای زندگی مشترک آنها اتفاقاتی رقم میخورد که احساسات نوبهار را کاملاً نسبت به زمان تغییر میدهد.