IIMDB : Ratings, Reviews, iranian films and serial

خواجه ماجد از قاچاق ناخدا خورشید با کشتی خود به مسئولین خبر می دهد. مسئولین قاچاق را می گیرند و می سوزانند. فرهان تازه وارد بندر است. او می خواهد چند تبعیدی سیاسی را به یک عرب قاچاق کند...

Khaje Majed informs the authorities about Captain Khorshid smuggling with his ship. The authorities take the smuggling and burn it. Farhan is a new arriver in the port. He wants to smuggle some political exiled people to some Arab

مادر یک خانواده فقیر، مهمان‌هایی دارد که می‌آیند، اما نمی‌داند چگونه با منابع محدود مهمانی شام را برگزار کند.

A mother of a poor family, has guests coming over, yet doesn't know how to get the dinner party altogether with limited resources.

پیرمرد روستایی که عمیقاً عاشق گاو خود است برای مدتی به پایتخت می رود. در حالی که او آنجاست، گاو می میرد و حالا روستاییان از واکنش احتمالی او به آن هنگام بازگشت می ترسند.

An old villager deeply in love with his cow goes to the capital for a while. While he's there, the cow dies and now the villagers are afraid of his possible reaction to it when he returns

مستأجران یک ساختمان فرسوده در حومه تهران بدون وارث قانونی با مشکلات عمده مسکنی روبرو هستند: تعمیرات اساسی و تهدید به تخلیه توسط مدیر ساختمان حریص که می خواهد صاحب ساختمان شود.

The tenants of a rundown building on the outskirts of Tehran with no legal heir face major housing problems to deal with: major repairs and threat of eviction by greedy building manager who wants to own the building

وقتی دختر جوانی در شلوغی تهران گم می‌شود، سفر او به تمرینی خیره‌کننده بر ماهیت خود فیلم تبدیل می‌شود.

When a young girl becomes lost in the hustle and bustle of Tehran, her journey turns into a dazzling exercise on the nature of film itself

محمد سرداری (زادور بنیادی) کهنسال ایرانی بیش از سه دهه است که به عنوان نگهبان گذرگاه در ایستگاه متروک قطار مشغول به کار است. در طول سالها، محمد برای خفه کردن تنهایی و کسالت ذاتی در این کشور کاری انجام نداده است.

For more than three decades, aging Iranian Mohamad Sardari (Zadour Bonyadi) has worked as a crossing guard at a desolate train station. Through the years, Mohamad has done little to stifle the loneliness and boredom inherent in th

داستان واقعی حسین سبزیان، فیلمساز که با جعل شخصیت محسن مخملباف کارگردان، خانواده ای را متقاعد می کند که در فیلم به اصطلاح جدید او بازی کنند.

The true story of Hossain Sabzian, a cinephile who impersonated the director Mohsen Makhmalbaf to convince a family they would star in his so-called new film

زن هامون او را ترک می کند. او همچنین در تلاش است تا پایان نامه دکتری خود را به پایان برساند. او مجبور است زندگی خود را دوباره بررسی کند. هامون در یک سری فلاش بک و رویاها سعی می کند بفهمد چه اشتباهی کرده است.

Hamoon's wife is leaving him. He is also unsuccessfully trying to finish his Ph. D. thesis. He is forced to reexamine his life. In a series of flashbacks and dreams, Hamoon tries to figure out what he did wrong

پسر کوچک ایرانی پس از فرار جان خود را از جنوب تا شمال کشور گم می کند، پسر کوچکی که خانواده اش در جریان جنگ کشته شده اند توسط زنی میانسال نجات می یابد و آموزش می بیند.

An iranian little boy is Lost from the south to northern part of the country after running away for his life, a little boy whose family have been killed during the war is saved and trained by a middle-aged woman

پس از ثبت نام در مدرسه، پسری فقیر با همکلاسی هایش درگیری پیدا می کند و تصمیم می گیرد برای جلب احترام آنها با هم رقابت کند.

After enrolling in a school, an impoverished boy finds conflict with his classmates and decides to compete to earn their respect