داستان فیلم زندگی,داستان زندگی و مرگ در قالب روایی ساده. هیوا پسری روستایی است که برای کمک به مادر و مادربزرگش برای یک روز کودکی خود را ترک می کند.
A story of life and death in a simple narrative form. Hivaa is a village boy who is stepping out of his childhood for a day to help out his mother and grandmother
در فلم پرتقال خونی,یک مهندس نسبت به دختری به نام ترمه که برای تزیین به دفترش می‌آید احساس می‌کند تا اینکه یک عکاس جوان به زندگی ترمه می‌آید.
An engineer starts to have feelings for a girl named Terme which come to his office for decorating till a young photographer come to Terme's life
فیلم گاهی,داستان 3 زوج ایرانی است که یک روز پس از شرکت در یک مهمانی با یک فاجعه جدی روبرو می شوند.
The story of 3 Iranian couples who one day after attending a party confront a serious tragedy.
در فیلم دربست آزادی,دو جوان در یک سینمای قدیمی و تعطیل شده زندگی می کنند، آنها یک روز تصمیم می گیرند برای گرفتن طلبشان در شهر راهی شوند…
در فیلم کاتیوشا,خلیل معروف به خلیل کاتیوشا که یک مرد مذهبی و از اعضای بسیج است مجبور می شود چند روزی را با ارشیا پسر پولدار لوس بگذراند. زمینه ها و ایده آل های متفاوت باعث می شود این دو برای یکدیگر دردسر درست کنند.
Khalil known as Khalil Katyusha who is a religious guy and member of Basidj is forced to spend couple of days with Arshia the lousy rich boy. The different backgrounds and ideals make these two to make troubles for each other
در فیلم ترانزیت,سعید نوجوانی هجده ساله است که پدر و مادرش را از دست داده است، در بندر انزلی به تنهایی زندگی می‌کند و برای امرار معاش به کارهای خلاف از جمله شکار غیرقانونی پرندگان روی می‌آورد.
در فیلم هایلایت,زن و مردی در شمال ایران تصادف می کنند. آنها به کما می روند اما همسرانشان از اینکه این دو با هم بودند و در شمال چه می کردند چیزی نمی دانند.
A man and a woman are have a car accident in the north of Iran. They go into a coma but their spouses don't know anything about why these two were together and what they were doing in the north
1 بار نامزد دریافت جایزه
در فیلم یک عاشقانه ساده,گندم و علی که از کودکی عاشق هم هستند برای با هم بودن باید موانع زیادی را پشت سر بگذارند.
Gandom and Ali, who have been in love since childhood, have to overcome many obstacles to be together
2 بار نامزد دریافت جایزه
در فیلم همه چیز برای فروش,مرد جوانی در استادیوم فوتبال به شدت مجروح می شود. برادر بزرگترش هر کاری می کند، حتی جانش را به خطر می اندازد تا پول کافی برای عمل به دست آورد.
A young man is badly injured in a football stadium. His older brother does anything, even risks his life, to earn enough money for the operation
1 بار برنده جایزه و 4 بار نامزد دریافت جایزه
فیلم چرا گریه نمی‌کنی؟ روایت زندگی فردی به نام علی شهناز است که پدر و مادر خود را از دست داده و خود را موظف به مراقبت از برادر کوچک‌ترش که به‌تازگی ازدواج کرده می‌داند. اما بنا بر اتفاق و حادثه‌ای برادر کوچک او نیز از دنیا می‌رود
It tells the story of a man who has lost the ability to cry
2 بار نامزد دریافت جایزه
