فیلم مردی در آینه
در فیلم مردی درآینه,عبدالله خان برزو، از بازماندگان خانوادهٔ اشرافی برزو، در جریان شکار، با توطئه خواهرش اشرف و قباد، پسر اشرف و رحمان، مباشر خانواده، به قتل میرسد…
- 97 دقیقه
-
-
-
-

در فیلم مردی درآینه,عبدالله خان برزو، از بازماندگان خانوادهٔ اشرافی برزو، در جریان شکار، با توطئه خواهرش اشرف و قباد، پسر اشرف و رحمان، مباشر خانواده، به قتل میرسد…
در فیلم گرگ بازی,چند دوست قدیمی یک شب در خانه موروثی یکی از آنها جمع می شوند. اما وقتی مهمانان جدید به آنها ملحق می شوند، اتفاقات عجیبی برای آنها رخ می دهد و مشکلات شروع می شود.
Few old friends one night gather in the inherited house of one of them. But when new guests join them strange things begin to happen for them and the troubles begin
در فیلم طلسم,بعد از عروسی، عروس، [سوگند رحمانی] داماد [آتیلا پسیانی] و بستگانشان راهی روستای محل زندگی خود شدند. طوفان شدیدی می آید، عروس و داماد راه را گم می کنند و به عمارت پناه می برند. شازده و مهماندارش [پرویز پورحسینی] تصمیم می گیرند دو شب را در آنجا سپری کنند. پنج سال قبل همسر شازده [سوزان تسلیمی] گم شد...
After the wedding the bride, [Sogand Rahmani] the groom [Atila Pesiani] and their relatives set out for the village where they will be living. A severe storm comes, the bride and groom lose the way and take refuge in a mansion. Shazdeh and his steward [Parviz Poorhosseini] decide to spend two nights there. Five years earlier Shazdeh's wife [Susan Taslimi] got lost the
3 بار نامزد دریافت جایزه
در فیلم ماهی و گربه,تعدادی از دانشآموزان به منظور شرکت در مسابقه بادبادکبازی در انقلاب زمستانی به منطقه خزر سفر کردهاند. در کنار اردوگاه آنها یک کلبه کوچک است که توسط سه آشپز که در یک رستوران نزدیک کار می کنند، اشغال شده است.
A number of students have traveled to the Caspian region in order to participate in a kite-flying event during the winter solstice. Next to their camp is a small hut occupied by three cooks who work at a nearby restaurant
6 بار برنده جایزه و 6 بار نامزد دریافت جایزه
در فیلم زوزه مرد,شبانه حمله می کنند. می آیند جیغ و زوزه می کشند. هر کس آنها را بشنود خواهد مرد. وقتی می آیند، نوزادان ناپدید می شوند. بازماندگان در جزایر امنیت پیدا می کنند. جزایر امن هستند زیرا هیچ نوزادی در آنجا نیست. زندگی من از پایان دنیا شروع می شود. گوش های خود را بپوشانید. نوزادان خود را پنهان کنید دنبال گریه هایشان می آیند. مادرم کلمه ای را شنید که بازماندگان به آنها گفته اند....
They invade at night. They come screeching and howling. Anyone who hears them will die. When they come, babies disappear. Survivors find safety on islands. Islands are safe because there are no babies there. My life begins at the world's end. Cover your ears. Hide your babies. They come after their cries. My mother heard a word the survivors have given them. THE HOWLI
2 بار نامزد دریافت جایزه
در فیلم دخمه طبق یک سنت دیرینه، در یکی از روستاهای مرکز ایران که با خشکسالی شدید مواجه است، بزرگان روستا تصمیم به اجرای سنت عروس قنات می گیرند.
According the an ancient tradition, in one of the central Iran village which is faced with intensive drought , the village elders decide to perform tradition of Qanat Bride
در فیلم ساحره،مردی که تنها با مادرش در یک خانه بزرگ قدیمی زندگی می کند، برای یک بازیگر پیشنهاد ازدواج می دهد. او موافقت می کند و آنها با هم ازدواج می کنند اما کم کم متوجه اتفاقات عجیبی در خانه می شود و مشکوک می شود.
A man who lives in an old big house with his mother alone proposes for an actress. She agrees and they get marry but little by little she begins to notice strange things happening in the house and becomes suspicious
در فیلم جنون بهزاد معتقد است که روح برساد او را تسخیر کرده است و این مرد روان پریش با ورود به خلوت غزل ماجراهای وحشتناکی را رقم می زند.
Behzad "believes that the spirit of" Barsad "has conquered him and this psychotic man, by entering the solitude of" Ghazal ", causes terrifying adventures and
یک شورلت ایمپالا نارنجی رنگ از طریق یک قبرستان به سمت یک کشتی غرق شده در وسط یک منظره بیابانی حرکت می کند. بیست و دوم دی ماه سال 65 است. روز قبل، نخست وزیر ایران در مقابل ساختمان مجلس تیراندازی شد.
An orange Chevrolet Impala drives across a cemetery towards an abandoned shipwreck in the middle of a desert landscape. It is the 22nd of January, 1965. The day before, the Iranian prime minister was shot dead in front of the parliament building
6 بار برنده جایزه و 11 بار نامزد دریافت جایزه
سعید مزونی چهل ساله، سختگیر و متعصب در اعتقادات مذهبی است. یک روز همسرش با راننده ای مواجه می شود که او را روسپی می پندارد. سعید غرق در خشم به دنبال انتقام است. با این کار او وارد ماجراهای مختلفی می شود...
Saeed is a forty-year-old mason, severe and fanatical in his religious beliefs. One day his wife is accosted by a driver who assumes she is a prostitute. Seething with rage, Saeed seeks revenge. In so doing he gets into various br
1 بار نامزد دریافت جایزه