IIMDB : Ratings, Reviews, iranian films and serial

روایت «آندرانیک»، در سال 1328،در شهر ارومیه اتفاق می‌افتد. کشیش آرمن پطروسیان،به همراه دخترش، سونیا و خادم کلیسا، یوریک، در یک کلیسای کوچک زندگی می‌کنند، تا اینکه ورود سروان شاهرخ تاش، این خانواده مسیحی را در تنگنایی اخلاقی قرار می‌دهد. سروان شاهرخ تاش، که سال‌ها قبل و در مبارزات جنگل، دوش‌به‌دوش پدر آرمن جنگیده است، اکنون به قوای دولتی پیوسته و با نقشه دستگیری یک شاعر آزادی‌خواه به نام آندرانیک که به‌تازگی به ایران واردشده، قصد دارد ستاره‌ها و مقام ازدست‌رفته‌اش را زنده کند.

Around year 1949 in Uremia,Iran A police agent through a surprising visit starts questioning his old mate,an Armenian priest,of a fugitive writer named Anderanik

در خلاصه داستان این فیلم آمده است : مادری که به تازگی فرزندش را از دست داده سوار ماشینش شده و متوجه می‌شود که ماشین می‌تواند با او صحبت کند.

زن و شوهري در آستانه ميان‌سالگي براي ادامه مسير زندگيشان با يکديگر دچار مشکل مي‌شوند. زن که باردار است مي‌خواهد بچه‌اش را نگه دارد، ولي شوهرش مخالف اين مساله است واصرار دارد سقط جنين انجام شود؛ چون فکر مي‌کند اضافه شدن يک بچه به زندگي پرمشکل آنها، دست و پايش را خواهد بست و مانع از پيشرفت شغلي هر دو خواهد شد. در اين ميان زن تصميم مي‌گيرد فرزند را به دنيا آورد که به نظر خودش بهترين راه حل است.

An Iranian Couple Struggling Having Baby

رئیس یک شرکت هواپیمایی که در حال ورشکست شدن است، پیشنهاد می‌دهد که یک هواپیمای خراب از شرکت با چند مسافر را به داخل خلیج فارس بیندازند تا بتوانند پس از کشته شدن مسافران از بیمه پول دیه و خسارت آنها را بگیرند، او سراغ یکسری افراد می‌رود که از زندگی خسته شده و دنبال مرگ هستند، خلبان هواپیما و مهمانداران نیز جزو این افراد هستند. آنها با امضای یک برگه قبول می‌کنند تا در...

After some unsuccessful attempts to save a bankrupt airline, the owner needs to gather some suicidal individuals to go according to her new plan. But due to an incident, everything turns out completely different

این فیلم داستان زندگی غلام ،آوا و بهنام است که دو روز مانده به تاسوعا در زندگی هر کدامشان گره ای می افتد و هرکدام فرصت کوتاهی برای حل این مشکل دارند و دست تقدیر آن را رو به روی هم قرار میدهد تا....

This story is about the DOOM slayer and follows the DOOM slayer in going to mars and killing demons then he goes to hell to avenge his dead rabbit

یک موجود فضایی به نام قیف از سیاره‌ای به نام هیرکانی به زمین سفر می کند. او پس از مدتی درگیر تضادهای زندگی زمینی می شود و عشق به یک انسان را تجربه می کند، اما این عشق به دلیل تفاوت های عمیق بین آنها چالش های زیادی به همراه دارد و...

Romantic adventures between several humans and non-humans that are constantly in danger. Qif is an abbreviation of Reza Attaran's name; A person who came to earth from a planet called Hyrcani and is about to turn into a cat.

داستان فیلم در تهران، سال ۱۳۶۶ اتفاق می‌افتد؛ وقتی زودپز بالای مغازه پدر خانواده می‌ترکد، پدر خانواده به سختی مجروح شده و سپس فوت می‌کند آن هم در زمانی که تهران زیر بمباران است، حالا شاهین و سیروس که نمی خواهند مجرم شناخته نشوند می خواهند کاری کنند که پدر خانواده به عنوان شهید جا بزند تا قسر در بروند.

The story takes place at the time of iran-iraq war, 1367; When the pressure cooker in the house exploded and the father of the family was severely injured and eventually died, that was when Tehran was bombed

این فیلم ساختاری مستندگونه دارد و داستان آن در یک تاکسی در تهران می‌گذرد که رانندگی این تاکسی خود جعفر پناهی است. در آغاز فیلم این شبهه وجود دارد که مسافران از وجود دوربین‌ها آگاهی ندارند و موضوعات مورد بحث اتفاقی و تصادفی هستند، اما روند فیلم خلاف این تصور را تقویت می‌کند…

Banned from making movies by the Iranian government, Jafar Panahi poses as a taxi driver and makes a movie about social challenges in Iran

خواهر نادر به جرم قتل شوهرش محکوم به اعدام شده . و نادر برای فراهم کردن دیه مقتول دست به دزدی از طلا فروشی می زند و پول ها را در موسسه ای آموزشی پنهان می کند . در جریان خارج کردن پول ها ، با شادی آشنا می شود و …

اميد تنها راه نجات است، اما به سختي به دست مي آيد و ارغوان در گريز، ناگزير خود در تكاپوي آن است. در اين فيلم سهراب به وطن مي آيد، جايي كه تلاش مي كند نااميدي هاي خود را كنار بگذارد و اميد بدهد. به جايي مي رود كه در خاموشي جرأت رفتنش را نداشت، اما اين بار به خود غلبه مي كند و مي رود. مي رود و به جايي كه مشرف بر همه اميدهاست.

When Sohrab returns to Tehran after ten years abroad, he makes it a priority to see his old friend, Kioumars, a teacher and respected figure in the community who treated him like a son. However, he gets a terrible shock over the p...