سینما: قصهی یک جادو که جهان را به تسخیر یک صنعت درآورد
سینما، امروز نه تنها بزرگترین ابزار قصهگویی جهان است، بلکه یک قدرت اقتصادی و صنعتی بیرقیب به شمار میرود. برای درک این نیروی مسحورکننده، باید به عقب برگردیم؛ به دوران اختراعات عجیب، شبهای پردههای تاریک و لحظهای که حرکت برای اولین بار جان گرفت.
۱. تولد تصویر متحرک: از آزمایش علمی تا نمایش همگانی
سینما یک اختراع لحظهای نبود، بلکه نتیجهی بلوغ یک خواستهی دیرینهی بشری: ثبت و بازآفرینی حرکت.
- ریشههای گمشده: قبل از سینما، ابزارهایی مانند فانوس جادویی و زوئتروپ تلاش میکردند توهم حرکت بسازند. گام حیاتی را ادوارد مویبریج برداشت که با عکاسی پیاپی از حرکت اسبها، ثابت کرد میتوان حرکت را به قابهای منفرد تجزیه کرد.
- کینتوسکوپ و دروازهی تجارت: توماس ادیسون با اختراع کینتوسکوپ در اوایل دهه ۱۸۹۰، این جادو را به یک محصول تجاری تبدیل کرد. با این حال، کینتوسکوپ یک تجربهی فردی بود؛ تماشاگر باید از دریچهی کوچک دستگاه به فیلم نگاه میکرد.
- لحظهی تولد رسمی (۱۸۹۵): انقلاب واقعی در دستان برادران لومیر فرانسوی رخ داد. آنها با ابداع سینماتوگراف (که هم دوربین بود و هم پروژکتور)، تصاویر متحرک را برای اولین بار در پاریس و بر روی یک پردهی بزرگ، به عموم مردم نمایش دادند. این لحظه، تاریخ دقیق تولد سینما است.
تبدیل جادو به زبان
پس از لومیرها، دو کارگردان مسیر سینما را از یک اختراع صرفاً فنی، به یک زبان هنری تغییر دادند:
- ژرژ مهلیس: این شعبدهباز فرانسوی، فن تروکاژ (جلوههای ویژه) را وارد سینما کرد و با فیلمهایی چون سفر به ماه (۱۹۰۲)، نشان داد که دوربین میتواند واقعیت را برای ساختن تخیل و داستان دستکاری کند.
- ادوین اس. پورتر: او با فیلمهایی چون سرقت بزرگ قطار (۱۹۰۳)، سینما را از تقلید تئاتر جدا کرد و تکنیک تدوین، استفاده از نماهای نزدیک و جابجایی زمان و مکان را پایهگذاری نمود و سینما را به یک هنر روایتگر مستقل تبدیل کرد.
۲. عصر طلایی صامت: ظهور امپراتوری هالیوود
دهههای ۱۹۱۰ تا ۱۹۳۰، دوره گذار سینما از یک پدیدهی عجیب به یک صنعت کامل و قدرتمند بود که قواعد تجارت و تولید انبوه بر آن حاکم شد.
قدرتگیری هالیوود و نظام استودیویی
با افزایش تقاضا برای فیلمهای بلند و پیچیده، نیاز به سرمایهگذاری هنگفت و سازماندهی تولید بالا رفت. این امر منجر به تأسیس نظام استودیویی (Studio System) شد. این استودیوهای بزرگ (مانند MGM، وارنر براس و پارامونت) سیستمی به نام “از تولید تا نمایش” ایجاد کردند و کل فرآیند فیلمسازی، توزیع و نمایش در سینماهای اختصاصی خود را کنترل میکردند.
- تغییر مرکز قدرت: جنگ جهانی اول به صنعت سینمای اروپا آسیب زد و زمینه را برای قدرتگیری سینمای آمریکا فراهم کرد. با انتقال استودیوها به هالیوود در لسآنجلس (به دلیل آبوهوای مناسب و فضای باز)، این منطقه به سرعت به پایتخت سینمای جهان و مظهر تولید انبوه فیلم تبدیل شد.
انقلاب صدا (۱۹۲۷): سکوت شکست
بزرگترین تحول فنی و اقتصادی این دوره، ورود صدا به سینما بود. نمایش فیلم خواننده جاز (The Jazz Singer) در سال ۱۹۲۷، پایان عصر طلایی فیلمهای صامت بود.
- پیامدهای انقلاب صدا: ورود صدا، نه تنها بازیگری و فیلمسازی را متحول کرد (و بسیاری از ستارگان صامت را مجبور به کنارهگیری کرد)، بلکه باعث تغییرات ساختاری عظیم در استودیوها و تجهیزات ضبط شد. این تحول، منجر به تولد ژانر موزیکال و واقعیتر شدن قصهگویی شد و سینما را به یک هنر سمعی-بصری کامل تبدیل کرد.
۳. ورود سینما به ایران: رویارویی جادو با سنت
ایران نیز در اوایل قرن بیستم با سینما آشنا شد، اما مسیر صنعتی شدن آن متفاوت و پرچالش بود.
- اولین نگاه در دربار: مظفرالدین شاه قاجار در سفر به فرنگ (۱۲۷۹ خورشیدی) با سینماتوگراف آشنا شد و آن را وارد دربار کرد. میرزا ابراهیم خان عکاسباشی اولین فیلمبردار ایرانی بود.
- اولین سالن و مخالفتها: نخستین سالن نمایش برای عموم (تأسیس توسط ابراهیم خان صحافباشی در ۱۲۸۳)، به دلیل مخالفتهای شدید مذهبی و تابوهای اجتماعی (مانند نمایش عکس زنان بیحجاب)، به سرعت تعطیل شد. این نشان داد که صنعت سینما در ایران باید با محدودیتهای عمیق اجتماعی مبارزه کند.
- تولد سینمای ملی:
- سینمای صامت: در سال ۱۳۰۹، آوانس اوگانیانس نخستین فیلم بلند سینمایی ایران با نام «آبی و رابی» را ساخت.
- سینمای ناطق: در سال ۱۳۱۲، فیلم «دختر لر» به کارگردانی اردشیر ایرانی، بهعنوان اولین فیلم ناطق فارسی، دوران جدیدی از داستانسرایی را در ایران آغاز کرد.
۴. شکوفایی و جهانی شدن: سینمای دوگانه در ایران
در دهههای میانی، سینمای ایران دچار شکافی شد که به دو جریان متفاوت انجامید و سرنوشت هنری آن را رقم زد:
- تضاد فیلمفارسی و موج نو: در دهههای ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰، “فیلمفارسی” به عنوان سینمای تجاری و عامهپسند (با تمرکز بر ملودرامهای سطحی و اکشن) رونق گرفت. در مقابل، “موج نوی سینمای ایران” توسط هنرمندانی چون داریوش مهرجویی و بهرام بیضایی با ساخت آثاری عمیق، هنری و اجتماعی آغاز شد.
- سینمای پس از انقلاب و شهرت جهانی: پس از انقلاب ۱۳۵۷، در یک تحول اجباری، سینمای ایران به سمت رئالیسم و زبان استعاری سوق داده شد. کارگردانانی چون عباس کیارستمی و اصغر فرهادی با این زبان جدید، توانستند از محدودیتهای داخلی فراتر رفته و جوایز مهم جهانی (از جمله اسکار) را کسب کنند و سینمای ایران را در فهرست تأثیرگذارترین سینماهای جهان تثبیت کنند.
برای مطالعه تحلیلهای بیشتر درباره فیلم و سریال، و همچنین اخبار جشنوار ه های خارجی و ایرانی به وبسایت www.iimdb.ir مراجعه کنید
دیدگاه های کاربران